مصیر

  • فهرست مطالب 
  • تماس  
  • ورود 

طب اسلامی

همسراستاددر دوران بعد از انقلاب واوایل جنگ افسرده شد دوازده سال به بهترین متخصصین پزشکی غربی مراجعه کردند

هر بار بیماری اش تشدید می شد مانند مجسمه ای شده بود که بهگوشه ی اتاق نگاه می کرد دیگر از پزشکان ناامید شدند چون هرچه دارو مصرف می کرد بیماری اش عود میکرد

درمان با طب اسلامی را شروع کردند

افسردگی از سردی مزاج ومغز است و در مانش گرم کردن انهاست به همین سادگی.

با روزی 7خرما  7 انجیر  7زیتون   وعسل واسفند و کاهش سردیها…

درمان ادامه یافت و افسردگی همسر استاد درمان شد.

این استاد بزرگ وپروفسور وحکیم وسرباز امام زمان (عج) استاد خیر اندیش رییس دانشکده ی طب سنتی ایران و استاد دکتر روازاده و… ورییس موئسسه ی حجامت ایران بود.

روش استاد خیر اندیش را می توان آسان ترین ترین ودر عین حال قوی ترین شیوه ی طبی دانست ایشان حدود 10000  پزشک و ماما و طبیب را آموزش داده اند ومطب ایشان (موسسه حجامت ایران)در تهران پذیرای سیل بیماران از سراسر جهان و ایران است روش ایشان در طب سنتی آسان سازی ارزان سازی فراگیر سازی فرهنگ سازی طبیب وطبیب کردن نسبی عموم مردم است.

این شیوه ایشان قطعا موجب مقدمه سازی برای تشکیل تمن جهانی اسلام واحیاء سبک زندگی اسلامی وزمینه سازی ظهور حضرت صاحب الزمان می باشد.برای متوجه کردن ملت ها عموم مسلمین و احیاء تمدن اسلامی بهترین گزینه موجود احیائ طب اسلامی است.

مخاطب عزیز وارد میدان یادگیری طب اسلامی شو این طب اسلامی می تواند بسیاری از بیماری های لا علاج مانند سرطان و ms ومیگرن و …را درمان کند.

به وبلاگ آموزش صلواتی طب اسلامی مراجعه کن.www.tebeslamiqom.blogfa.com

مدیریت رسانه در خانواده

22 شهریور 1395 توسط ضحی

راه کارهایی در باره مدیریت رسانه در خانواده
با توجه به نقش و اهمیت ویژه خانواده در اسلام و لزوم توجه جدی والدین در تربیت فرزندان بر اساس آیه قرآن که می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ؛[۱] هان ای کسانی که ایمان آورده‏اید! خود و اهل خود را از آتشی که آتش‏گیرانه‏اش مردم و سنگ است حفظ کنید.» و به دلیل شدت خطرات استفاده نادرست از فضای مجازی، لازم است خانواده‌ها نسبت به راه‌های استفاده از ابزارهای نوین ارتباطی آشنا شوند تا با اجرای آن، به‌مرور زمان فرهنگ استفاده صحیح از فضای مجازی در جامعه نهادینه شود.

نکته مهم درمورد این راهکارها، به‌هم‌پیوستگی و در هم تنیدگی آن است. به‌عبارت‌دیگر، تمام راهکارها به‌نوعی به یکدیگر متصل بوده و باهم ارتباط دارند که در این قسمت تحت ده اصل تدوین گردیده است. خانواده‌ها بایستی به‌هم‌پیوستگی اصول را که تحت عنوان «اصول زنجیره‌ای رسانه دینی در خانواده» مطرح می‌شود، رعایت نماید به‌گونه‌ای که بی‌توجهی به یکی از اصول باعث ناکام ماندن در بقیه خواهد شد.

[۱]. سوره مبارکه تحریم، آیه ۶٫

مسئولیت پذیری والدین

آنچه مسلم است در حال حاضر کشورمان با شرایط مطلوب رسانه ای خصوصاً رسانه های دیجیتال فاصله ی فراوانی دارد؛ اما تعلل برخی مسئولین در سالم سازی فضای رسانه های دیجیتال کشور موجب نمیشود خانواده ها نسبت به مسئله مهمی چون رسانه های دیجیتال از خود سلب مسئولیت نمایند.

مسئولیت پذیری والدین

بنا بر آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ؛[۱]

ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگها هستند نگهدارید» پدر خانواده مسئول سالم سازی فضای معنوی و مادی خانواده است و رسانه های دیجیتال از این مقوله مستثنا نیست؛ زیرا کلمه «قوا» جمع امر حاضر از مصدر وقایه است و «وقایه» به معنای حفظ کردن چیزی است از هر خطری که به آن صدمه بزند و برایش مضر باشد.[۲] در سیره اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز مسئولیت پذیری به وضوح ملاحظه میشود. سراسر نامه ۳۱ نهج البلاغه که خطاب به امام حسن علیه السلام است، مبین حس مسئولیت پذیری امام علی علیه السلام در برابر فرزند است. به همین علت والدین به ویژه پدر خانواده باید توجه خاصی را به رسانه های دیجیتال مبذول دارند.

[۱]. تحریم، ۶٫

[۲]. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۹، ص ۵۶۱٫

مسئولیت پذیری فرزندان

از سوی دیگر فرزندان نیز باید مسئولیت پذیر تربیت شوند تا بتوانند مسئولیت های خطیر آینده را به عهده بگیرند. والدین باید با به کارگیری روش های مناسب تربیتی، فرزندانی مسئولیت پذیر بار بیاورند. اگر فرزندان مسئولیت های کوچک را در کودکی به عهده بگیرند میتوانند در دوران نوجوانی و جوانی در قبال خود، خانواده، جامعه و خداوند متعال مسئولیت پذیر باشند. پیامبر بزرگوار اسلام میفرماید: «الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِینَ فَإِنْ رَضِیتَ خَلَائِقَهُ لِإِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ إِلَّا فَاضْرِبْ عَلَی جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی‌[۱]؛

فرزند تا هفت سال حاکم است (یعنی آزاد) و تا هفت سال بنده است (باید کامالً تحت تربیت و تابع والدین خود باشد و مسئولیت هایی را از جانب آنها بپذیرد)، و هفت سال سوم وزیر است (باید مورد مشورت قرار گیرد) اگر در ۲۱ سالگی اخلاقش رضایت بخش شد، که بهتر وگرنه به او بزن که در نزد خدا معذوری اگر فرزند مسئولیت های هرچند کوچک را در هفت سال دوم پذیرفت، میتواند در هفت سال سوم در مقام مشورت قرار بگیرد که مسئولیت بزرگتری است و الا فرزندان تبدیل به افرادی میشوند که نمیتوانند مسئولیت های ریز و درشت فردی و اجتماعی را بپذیرند و یا به خوبی از عهده آن برآیند.

 نظر دهید »

اخلاقی

22 شهریور 1395 توسط ضحی


راهکاري براي تقويت روابط مادر و دختر
بعضي از دختران شکايت مي کنند که مادر فقط انتظار اطاعت محض دارد و بعضي از مادران شکايت مي کنند که دخترشان هرگز متوجه منظور آن ها نمي شود.
میگنا - در طول تاريخ زنان همواره به عنوان پرورش دهنده نسل بعد، وظيفه رسيدگي به امور خانه و خانواده را بر عهده داشته اند. توانايي ذاتي آنان در مراقبت و نگهداري از کودکان، رسيدگي به امور منزل و تربيت نسل بعد، آن ها را به عنوان بهترين کساني که مي توانند به رتق و فتق امور خانه بپردازند، معرفي مي کند.

بار اصلي مسئوليت درون خانواده هم بر دوش زنان گذاشته شده است اما در اين ميان روابط مادر و دختر ممکن است پيچيده تر از روابط مادر با پسر باشد. بعضي مادران دختر خود را به فرزند پسر ترجيح مي دهند و برخي خلاف اين رفتار مي کنند.

یكی از بهترین و مهم‌ترین روابطی كه در این دنیا وجود دارد، رابطه میان مادر و دختر است. مادر و دختر می‌توانند بهترین دوست یكدیگر باشند و عاشقانه یكدیگر را دوست بدارند. اما گفتنی است كه به انجام رساندن این كار به وقت زیادی نیاز دارد، تا بتوانید یك رابطه خوب و درست را در میان خودتان برقرار كنید. انجام این كار همچنین به صبر و بردباری زیادی نیاز دارد و باید با میل و رغبت و رضایت هر دوی شما ایجاد شود. این نكته حائز اهمیت است كه آیا مادر در قید حیات است یا نه؟ آیا مادر رفتار محبت‌آمیزی نسبت به دخترش دارد یا نه؟ آیا مادر خود دخترش را بزرگ می‌كند یا نامادری‌اش؟ همه این موارد در برقرار كردن ارتباط دوستانه میان مادر و دختر مهم است و نقش حیاتی دارد. حقیقتا مادر نقش مهمی در زندگی و سرنوشت افراد خانواده خویش دارد.

روابط يک دختر با مادر مي تواند تاثير گذارترين رابطه در تمام زندگي او باشد و تمامي روابط او با ديگران حتي رابطه با همسرش را تحت تاثير قرار دهد. رابطه بين مادر و دختر هم زمان با رشد دختر متحول مي شود و مادر بلوغ، نوجواني، جواني و تبديل شدن دختر خود را به يک زن مستقل تجربه مي کند. اين تغييرات مي تواند به اختلاف نظرهاي کم يا زياد بين آن ها منتهي شود.

برای شروع یك ارتباط خوب و درست ابتدا باید از خودتان شروع كنید تا متوجه شوید كه شما از چه شخصیتی برخوردار هستید و چه كارهایی می‌توانید انجام بدهید تا یك ارتباط خوب میان شما و دخترتان برقرار شود. سپس باید بدانید دخترتان دارای چه شخصیتی است. آیا درونگراست یا برونگرا؟ البته دخترتان چه درونگرا باشد و چه برونگرا شما باید به شخصیت او احترام بگذارید و او را همان گونه كه هست دوست بدارید. متاسفانه یكی از مهم‌ترین دلایلی كه باعث به‌وجود آمدن خدشه در رابطه میان مادر و دختر می‌شود این است كه آنها به لحاظ شخصیتی با هم متفاوت هستند و به این علت مدام با یكدیگر جر و بحث و بگو‌مگو می‌كنند. اگر شما اجتماعی و دخترتان كمرو و خجالتی است به این ترتیب شما باید قبول كنید كه دخترتان شخص درونگرایی است. اما اگر به این نكته توجه نكنید و مدام با او بگو مگو كنید در نتیجه در ارتباط خوب میان شما خدشه وارد می‌شود. پس به شخصیت او احترام بگذارید و با او رفتار مهرآمیزی داشته باشید.

بعضي از دختران شکايت مي کنند که مادر فقط انتظار اطاعت محض دارد و بعضي از مادران شکايت مي کنند که دخترشان هرگز متوجه منظور آن ها نمي شود.در همين ارتباط دکتر محمد قاضي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران و مشاور خانواده به خراسان مي گويد: طبيعي است که دختران تمايل دارند به مادر نزديک و شبيه او شوند و در مقابل پسرها نیز، همين احساس را نسبت به پدر دارند. اما اين قاعده هميشگي و بدون استثنا نيست. يعني گاه رابطه پدر- دختر در يک خانواده بهتر از مادر- دختر است. در بسياري از خانواده ها دختر راز دل خود را به پدر مي گويد نه به مادر، برعکس آن هم وجود دارد يعني پسر با مادر راحت تر است و مي تواند با او ارتباط بهتري برقرار کند. در اين ميان تفاوت نسلي و فراموش کردن نيازهاي نسل جديد از سوي مادر به برقراري رابطه صحيح از هر دو سو لطمه مي زند.میگنا دات آی آر.گاه مادر فراموش مي کند که نيازهاي واقعي دختر جوانش چيست و زماني که با بي اعتنايي و بي توجهي با او برخورد مي کند، دختر به سمت پدر گرايش پيدا مي کند. مادر در اين جا با درک نکردن شرايط روحي و رواني دختر، در واقع او را از خود مي راند.

از طرفي گاه مسئله حسادت و رقابت به تيره شدن روابط بين مادر و دختر مي انجامد. حسادت گاه به دلايل شخصيتي يا خانوادگي در مادر مشاهده مي شود و هستند دختران خوب و ممتازي که مادر به جاي حمايت، به آن ها حسادت مي کند. گاهي مادر بيش از حد اقتدار طلب است و با اين که عطوفت مادري دارد اما در عين حال خواستار تسلط کامل بر خانواده، همسر و دختر خود است. چنين مادراني نمي توانند دختران خود را جذب کنند زيرا دختر در چنين شرايطي به سمت پدر گرايش پيدا مي کند. آزاد انديشي و وسعت نظر پدر از يک سو و اقتدار طلبي مادر از سوي ديگر، دختر را به سمت پدر سوق مي دهد. البته تعداد بچه هاي خانواده، تعداد دختر و پسر و سن والدين، تحصيلات و فرهنگ خانوادگي در بروز اين حالت تاثيرگذار است، اما در مجموع کم نيستند دختراني که با پدر خود بسيار راحت تر از مادرشان هستند و پدر سنگ صبور آن هاست.

در اين راستا اولين کاري که بايد براي بهبود ارتباط مادر و دختر انجام داد، تغيير نحوه تفکر آن هاست. تفکر واقع بينانه بدون پيش زمينه منفي، عقب نشيني از مواضع خودخواهانه، تکيه بر واقعيت ها و جدا کردن منطق از احساس مي تواند بسيار کارآمد باشد. اين روش باعث شفافيت در روابط مي شود و اولین قدم براي بهبود روابط است. نقطه مقابل تفکر واقع گرايانه تفکر ذهن گرايانه است که خودمحوري و خودخواهي اساس آن است، تکيه بر احساسات شخصي، سوء تعبير، خود محوري، بي توجهي به علايق شخصي طرف مقابل و نبود همدلي مي تواند اين روابط را مخدوش و مادر و دختر را از هم دورتر و دورتر کند. از سوي مادر بالابردن تحمل، آمادگي براي شنيدن نظرهاي مخالف، تواضع و فروتني، کنار گذاشتن ابزارهاي دفاعي و داشتن روحيه مثبت در برخورد با دختر مي تواند بسيار مفيد واقع شود.دکتر قاضي در پاسخ به اين سوال که چند نوع مادر داريم، چنين مي گويد: مادران مثل پدران چند نوع هستند. مادر مي تواند اقتدارطلب، خودمحور يا آزاد انديش باشد. مادر آزادانديش اجازه مي دهد بچه ها در تصميم گيري ها شرکت کنند و تصميم بگيرند مادر اقتدار طلب مستبد نيست اما اقتدار کافي دارد . بدترين والدين ، والدين خود محور هستند که از فرزندان مي خواهند تحت هيچ شرايطي روي حرف آن ها حرف نزنند. بهترين والدين، والدين آزادانديش و اقتدار طلب هستند؛ يعني والديني که در عين دادن آزادي و اختيار به فرزندان، اقتدار خود را حفظ مي کنند و از اصول خود کوتاه نمي آيند. گاه مادران اقتدار طلب فرزندان خود را مسئول مشکلات زندگي مي دانند و مي خواهند با تسلط کامل بر امور خانواده و فرزندان، مشکلات را به تنهايي حل کنند.در حالي که مادران بالغ از مسئوليت مادري خود لذت مي برند و در عوض مادران نابالغ از آزادي محدود شده خود شکايت و رفتارهاي اشتباه خود را توجيه مي کنند.

۴موضوع اصلي اختلاف نظر بين مادر و دختر عبارت است از هرچيزي که مربوط به ظاهر باشد مثل لباس، وزن و موها زيرا زنان را از ظاهرشان قضاوت مي کنند و مادر را از دخترش.بنابراين طبيعي است که مادر نسبت به دختر حساسيت داشته باشد.کنترل گري هم نقطه اختلاف ديگر است. بيشتر مادران دوست دارند دخترشان را کنترل کنند و فکر مي کنند او هنوز يک دختر بچه است. نصايح مادرانه خسته کننده ترين حرف ها براي بسياري از دختران است؛ زيرا به نظر دختران در هر نصيحتي، انتقادي نهفته است. مادرها دلسوزانه نصيحت مي کنند اما دخترها منتقدانه مي شنوند. اگر مادر بلد نباشد نصايح دلسوزانه اش را بجا بگويد دختر از شنيدن آن فرار مي کند. بالاخره هر دختري رازهايي دارد که اگر به مادر اعتماد نداشته باشد، از بازگويي آن ها به او سرباز مي زند. اين رازها به او قدرت مي دهد زيرا در صورت بازگويي، مخالفت مادر را به همراه خواهد داشت.

 

كلیدهای طلایی برای دوستی مادران و دختران :

هر روز صحبت كنید

ممكن است شما طی شبانه‌روز فقط مشغول انجام كارهای روزانه باشید و فرصت نكنید زمانی را با دخترتان سپری كنید و به حرف‌هایش گوش بدهید. بهتر است به‌جای این همه كار كردن كمی به خودتان استراحت و زمانی را هم به دخترتان اختصاص بدهید. با او خیلی دوستانه و صمیمی درباره افكار و اهدافش صحبت كنید. البته این نكته گفتنی است كه مقدار زمانی را كه با دخترتان سپری می‌كنید مهم نیست، مهم این است كه زمانی را هر چند كوتاه تنها به او اختصاص و به حرف‌هایش گوش بدهید. پس برقراری عشق و دوستی را با گوش دادن به حرف‌های دخترتان آغاز كنید، هرگز به او نگویید وقت ندارم زیرا او احتیاج دارد تا شما به حرف‌هایش گوش بدهید. این گونه متوجه می‌شود كه شما از صمیم قلب دوستش دارید و به او و اهدافش اهمیت می‌دهید.

كمتر انتقاد كنید

برخی از مادرها تصور می‌كنند با انتقاد كردن از دخترشان می‌توانند روی رفتار و كردار او تاثیر بگذارند. بنابراین با لحنی تند و خشن از او انتقاد می‌كنند. بهتر است بجای این‌كه با لحنی تند از دخترتان انتقاد كنید و كارهای او را مایه خجالت خود بدانید، با لحنی دوستانه و نیز با رفتارهای معقول و مناسب روی اعمال او تاثیر بگذارید. شما با انتقاد كردن بیش از حد از او باعث می‌شوید تا دخترتان اعتماد به نفسش را از دست بدهد و استعدادها و توانایی‌های خویش را نشناسد و برای كسب موفقیت تلاشی نكند. با وجود این ارتباط دوستانه میان شما از بین می‌رود. بنابراین سعی كنید درباره چگونگی كلماتی كه به كار می‌برید و كارهایی كه می‌تواند روی دخترتان تاثیر گذار باشد فكر كنید. بنابراین برای تقویت ارتباط دوستانه با دخترتان سعی كنید نكات مثبت و خوبی را كه در وجود او هست ببینید و برایش بیان كنید. این گونه خودش را باور می‌كند و متوجه استعدادها و توانایی‌هایش می‌شود.

سعی كنید مادرتان را خوب بشناسید

برای برقرار كردن یك رابطه خوب و مستحكم با هر یك از افراد خانواده بویژه مادر در ابتدا باید او را خوب بشناسید و بدانید چه شخصیتی دارد. آیا مهربان است؟ آیا تندخو و بد اخلاق است؟ و… برای مثال او ممكن است موقع صحبت كردن با شما با لحنی تند حرف بزند و شما را برنجاند و احساسات شما را جریحه‌دار كند. در این زمان اگر می‌خواهید با مادرتان ارتباط خوب و دوستانه‌ای داشته باشید، باید سعی كنید آرامش خود را حفظ كنید، چند نفس عمیق بكشید و بعد از این‌كه هر دو به آرامش رسیدید، آن وقت درباره موضوعی كه باعث كدورت و ناراحتی بین شما شده است صحبت كنید. در واقع درباره مشكلات، احساسات، افكار، آرزوها و اهدافی كه در زندگی دارید، با هم صحبت كنید اما جر و بحث نكنید.

گذاشتن قوانین برای ایجاد یك ارتباط خوب

با مادرتان صحبت كنید و سعی نمایید قوانین خوبی را برای ایجاد یك رابطه خوب و پابرجا بین خودتان در نظر بگیرید و این قوانین را به طور ثابت اجرا كنید. برای مثال، به هم قول بدهید كه با محبت با هم رفتار كنید، به یكدیگر احترام بگذارید، درباره مسائلی كه باعث ناراحتی میان شما شده صحبت كنید، قبل از این‌كه آن مساله بزرگ و باعث كدورت بین شما شود. با مادرتان برنامه ریزی كنید و به سینما، تئاتر یا حتی به رستوران بروید، سعی كنید با یكدیگر باشید و وقت‌تان را با هم بگذرانید. با صبر و آرامش به حرف‌های هم گوش دهید. مهم نیست كه در گذشته چه رفتاری با یكدیگر داشته‌اید مهم این است كه حالا هر كاری را می‌توانید برای ساختن یك رابطه درست انجام دهید.

اندیشیدن به یك ارتباط دوستانه

تاكنون برای ایجاد یك رابطه دوستانه و صمیمی با مادرتان چه كارهایی را انجام داده‌اید؟ آیا قوانین حاكم بر خانواده را رعایت كرده‌اید؟ آیا به مادرتان احترام گذاشته‌اید؟ آیا به او ابراز علاقه كرده‌اید؟ آیا به او گفته‌اید كه دوستش دارید و عاشقش هستید؟ آیا تاكنون به رابطه خود با مادرتان فكر كرده‌اید كه چگونه رابطه‌ای است؟ واقعا به رابطه خود با مادرتان با دقت نگاه كنید. ببینید اگر شما می‌توانید كاری انجام بدهید كه رابطه میان شما تغییر كند، بهتر است این كار را انجام بدهید. این تغییر كلیدی برای بهتر شدن رابطه میان شما و مادر عزیزتان است.

این نكته حائز اهمیت است كه مادرها دوست دارند جمله دوستت دارم را از زبان دخترشان بشنوند. آیا مادرتان می‌داند كه چقدر دوستش دارید و چقدر به او اهمیت می‌دهید. شما باید هم محبت خود را نسبت به مادرتان ابراز نمایید و هم به او نشان بدهید، مثلا در كارهای منزل به او كمك كنید. شانه‌هایش را ماساژ بدهید و او را ببوسید. برنامه‌ریزی كنید و با هم بیرون بروید، سعی كنید لحظات خوب و خوشی را در كنار یكدیگر سپری كنید.میگنا دات آی آر.بدانید كه وجود مادر در كنارتان می‌تواند نعمت بزرگی در حل مشكلات و چالش‌های زندگی شما باشد. پس خالصانه به مادرتان عشق بورزید، همیشه به او احترام بگذارید و مطمئن باشید عشق ورزیدن به مادر می‌تواند رابطه میان شما را مستحكم‌تر كند.

اظهار محبت

دختر به محبت و علاقه مادرش نیازمند است. او به محبتی نیازمند است كه آثارش را در رفتار و گفتار مادرش ببیند و احساس كند. او دوست دارد مادرش او را در آغوش بگیرد، ببوسد و نوازش كند. اظهار محبت رابطه دوستانه‌ای بین شما به وجود می‌آورد و شما را به هم نزدیك می‌كند. دخترانی كه به قدر كافی از محبت مادر برخوردار هستند و در محیطی آرام زندگی می‌كنند، غالبا اعتماد به نفس بالایی دارند. بنابراین عشق و محبت خویش را به دخترتان نشان بدهید و همیشه به او بگویید كه چقدر دوستش دارید و عاشقش هستید. هرگز فكر نكنید كه او می‌داند شما دوستش دارید.

دو كلید طلایی میان مادرها و دخترها

اولین كلیدی كه می‌تواند یك رابطه دوستانه میان مادرها و دخترها ایجاد كند، احترام گذاشتن به یكدیگر است. احترام گذاشتن به یكدیگر از مواردی است كه هر دوی شما باید در تمام طول زندگی رعایت كنید. هیچ وقت احترام قائل شدن برای یكدیگر را فراموش نكنید.

دومین كلیدی كه می‌تواند یك رابطه دوستانه میان مادرها و دخترها ایجاد كند، اظهار محبت به یكدیگر است. هم مادر و هم دختر به محبت یكدیگر احتیاج دارند البته محبتی كه در رفتار و گفتارشان دیده و نیز احساس شود. برای مثال همراه یكدیگر به پیاده‌روی بروید و خیلی دوستانه با هم صحبت كنید حتی برای هم داستان‌های خنده‌دار یا خاطره‌ای از گذشته تعریف كنید و با صدای بلند بخندید. خلاصه سعی كنید با یكدیگر باشید و خالصانه به یكدیگر عشق بورزید.

به اين ترتيب اگر بخواهيم راهکارهايي براي بهبود روابط دختر و مادر ارائه دهيم بايد به چند نکته اساسي اشاره کنيم

* مادر بايد رازدار باشد * دختر را مورد تحسين قرار دهد و به او قدرت بدهد * مسائل را از ديدگاه او ببيند، نه يک طرفه. * سعي کند روزي از هفته را به او اختصاص دهد. نوشيدن چاي مي تواند يک تفريح کم دردسر و کوتاه باشد و در بهبود روابط مادر و دختر مؤثر واقع شود. * حمايتگر باشيد. مادر و دختر هر دو ناکامي هايي را در زندگي تجربه مي کنند بنابراين نقش حمايتگرانه داشته باشيد نه ملامتگرانه. * به او گوش کنيد. گوش کردن فعالانه مي تواند مانع بروز بسياري از مشکلات شود. او را ضمن صحبت کردن تاييد کنيد وهر جا لازم است از او سوال کنيد. همدلي را تحت هر شرايطي فرو نگذاريد تا رابطه تان قوي تر شود. * خود را جاي او بگذاريد. شما هم زماني ، دختر جواني بوديد که کسي حرفتان را نمي فهميد. بنابراين سعي کنيد احساسات او را از تجربيات جديدي که کسب کرده، درک کنيد. * گاهي بدون دليل به او سر بزنيد. او را در آغوش بگيريد، هديه کوچکي بخريد و مانند يکي از بهترين دوستانتان با او رفتار کنيد.* دخترتان را به جمعي که دوست دارد دعوت کنيد و اجازه بدهيد از جمع دوستان شما لذت ببرد. * يک لبخند و آغوش گرم گاه معادل صدها کلمه به تقويت روابط مي انجامد. آن را از دخترتان دريغ نکنيد.

 نظر دهید »

داستان کوتاه

22 شهریور 1395 توسط ضحی

 

دختر عمو چای واورد باپولکی، چای وبرداشتم، شیرینی کرکی تعارف کرد بعد هم نوبت اجیل ومیوه …

زن عمو زد روی پام وگفت: شروع کن پوست بکن

گفتم: چشم خیلی ممنون  دختر عمو گفت :خب چه خبر مامان اینا خوبن

بله سلام رسوندن( سکوت )عمو گفت :خوبی سپیده خانم؟ خیلی ممنون شما خوبید ؟ صدام ونشنید  دوباره پرسید: بابا اینا چطورن خوبن؟بله سلام می رسونن

 چای دوم مقابلم قرار می گیره وبعدهم شیرینی کرکی ،چای داغه وباید صبر کنم ،خدا !چی بگم؟ خیلی سکوت شده، چرا اوناچیزی نمی گن ؟ اونا بزرگترن ادب حکم می کنه که اونا صحبت کنن وما جواب بدیم   

زن عمو دوباره زد روی پام وگفت: چاییت سرد نشه…

عروس عمو گفت: چایی وعوض کنم؟ گفتم نه خوبه دستتون درد نکنه

 باز هم سکوت

مهدی با عمو درباره ی قیمت زمین صحبت می کنه خوش به حالش یه موضوعی واسه حرف زدن وشنیدن داره حتی اگه براش مهم نباشه ،  همین حرف زدن سنگینی فضا رو کم می کنه

 زمان به کندی گذشت دائم به ساعت نگاه می کنم خوبه دیگه یه ساعتی هست که اینجا نشستیم با نگاه به مهدی فهموندم که باید بریم عمو گفت :کجا به این زودی؟حالا نشسته بودین (این جمله ها مخصوص زمان بلند شدنه ونباید خیلی باورشون کرد  اما باید گفته بشن  تا ادب  ،حسن نیت وعلاقه ی میزبان به اثبات برسه)مهدی گفت چند جا هماهنگ کردیم  ،منتظرن

رفتیم طبقه ی بالای عمو اینا، خونه ی پسر عمواحمد ،همه ابزارووسایل پذیرایی روی گل میزها چیده شده بود فقط مونده بود چایی که نسرین خانم زحمتش وکشید

 چای وبرداشتم واسه اینکه ناراحت نشن شیرینی کرکی هم تعارف کردند اما شکلش با شیرینی عمو اینا فرق داشت اینا لوزی بودن اما شیرینی عمواینا دورش دالبری بود نسرین خانم نشست روبروی من خب تعریف کنید چه خبر مامان اینا خوبن؟ بله ممنون سلام رسوندن بادرسا چه کار میکنین سخته؟نه سخت نیست یکم حجمش زیاده، -چاییتون سرد نشه ،چای شماله رنگ مصنوعی نداره… بله دستتون درد نکنه -

 احمد اقا بعد کلی سکوت یک دفعه گفت: این برجام اخرش به کجا کشید؟ وبحث برجام از همین جا اغاز شد، اصلا دوست نداشتم بشنوم  گرمم شده بودشیرینی کرکی هم چسبیده بود به سقف دهنم …بایه چایی مشکل و حل کردم نسرین خانم حرفی واسه گفتن نداشت درست مثل سالهای قبل ودرست مثل بقیه فامیل  ،سریع استکانهای خالی و جمع میکنه ومیره به طرف اشپزخونه که دومی وبریزه

-زحمت نکشید ما دیگه چایی نمی خوریم

برگشت به جای قبلی گفتم جایی قراره برید؟ انگارمنتظر این سوال بود فوری جواب داد اره می ریم خونه داداش اینا به مهدی نگاه کردم گفتم :اقا مهدی بریم؟ احمد اقا گفت :نه بمونید یه ساعت دیگه می ریم حالا زوده

- نه دیگه غرض دیدار تون بود شماهم برسید به برنامتون…

جالبه که با ما از خونه اومدن بیرون  ودم ماشینها ازهم جدا شدیم

 من ناراحتم ازاین مهمانیهای رفع تکلیفی  هرساله چای وشیرینی کرکی درمدلهای مختلف، لوزی ،گل ،گرد ،دالبری، مستطیل ،دو استکان چای، چند عدد پسته  وتخمه وگز 28 درصد

 خونه ی خاله فضاش فرق می کنه  خونگرمن وبامهمون حرف می زنن

- پس چرا مامانت نیومد: گفتم ما با هم نبودیم  ،خاله گفت :نه خیر عمدا نیوده خواسته بی محلی کنه هرسال کارش همینه،  پارسالم نیومد  گفت من سر سفره ی کسی نمی شینم

من زنگ زدم به مامان  ،توی راه بود خاله گفت :چه عجب! حالا بزار بیاد ببینم امسال چه نمایشی راه میندازه؟

 من ناراحت شدم ورفتم تو هم وچیزی نگفتم

خاله شیرینی آورد، کرکی بود

-ممنون صرف شده

- اینا فرق می کنه توی دهن اب میشه کره ایه (همشون همین جورین توی دهن اب میشن ومی چسبن به سقف دهنت چارشم فقط چاییه) شیرینی کرکی ،بادوام  ،قیمت مناسب ، برای همه ی سلیقه ها ودر ابعاد کوچک ودر نتیجه کاملا به صرفه می باشد همه چیز حساب وکتاب داره الکی که نیست

روزهای بعد هم دقیقا همین طور گذشت هر جا که لازم بود رفتیم واحترام گذاشتیم هرچی تعارف کردن خوردیم وعملیات صله ی رحم با موفقیت به پایان رسید.

پایان

 

 

 

 

 

افطار

اقای نوری مرد خوبیه یه گلخونه ی بزرگ داره دلش از گلخونشم بزرگ تره ،ساده وبی ادعاست .خانوادشم مثل خودشن بی ازار وصمیمی

چند وقتیه کمرش درد می کنه وما قصد داشتیم بریم عیادتش اما اصرارکرد که واسه شام بیاید ما هم به شرط ساده بودن شام وبه زحمت نیفتادن خانوادشون پذیرفتیم وامشب مهمونشون هستیم البته این شرط واز خدشون یاد گرفتیم چهارسال پیش،ماه رمضان مهدی به من گفت ااز اقای درخشانی خواستم افطار بیان منزل ما گفته فقط وفقط به یه شرط میام که افطار ساده باشه به شوخی گفتم عدس پلو چطوره ؟مهدی گفت :خیلی عالیه

-واقعا؟

-اره ،تواقای نوری ونمی شناسی اینقدر ساده وخاکیه ،اصلا تو این حرفا نیست اینکه گفته ساده باشه واقعی گفته ،بی تعارف

-باشه منم این سادگیا رو دوست دارم پس بگو بیان

مهمونی کوچیک وساده ای بود موقع رفتن اقای درخشانی با چهره ای متفکرانه گفت :خانم ما سادگی واز شما یاد گرفتیم

گفتم:واقعا

اقای نوری سکوت کرد واسه همینم من نفهمیدم منظورش همون چیزی بود که گفت یا اینکه ناراحت شده بوده

توی این چهار سال هر وقت یاد این خاطره می افتادم نگران می شدم که منظورش دقیقا چی بوده  وبارها از مهدی پرسیده بودم که ایا کارمادرست بوده؟ایا اونا ناراحت شدن ؟ومهدی هر بار با اطمینان به من می گفت که تو نمی دونی این ادم کیه ،اصلا تو این دنیا و مادیات نیست

رسیدیم دم خونه باخوشرویی واستقبال گرمی  داخل شدیم همشون رفتن تواشپزخونه تاشام زودتر اماده بشه

ما تنها نشستیم ،مگه شام چیه که اینقدر طول کشیده؟

بالاخره سفره چیده شد وچیده شد وچیده شد

وای خدا …

دومدل غذا باماهی   ژله بستنی،ژله ی دورنگ،چندمدل نوشیدنی..

-مهدی! مگه تاکید نکردی ساده باشه؟

مهدی هم مثل من مات ومبهوت به سفره نگاه می کنه

لقمه ها به سختی از گلوم عبور می کنن  ،ماساکتیم فقط اروم شام می خوریم عین بچه ای که مامانش دعواش کرده

نمی دونم سفره چه جوری جمع شد  یه بغض کوچیک توگلومه

طعم غذا رو نفهمیدم تمام مدت به عدس پلو چهار سال پیش فکر کردم وبه حرف اقای نوری که گفت ما سادگی و از شما یاد گرفتیم

مهمونی تمام شد اومدیم بیرون من ومهدی هردو ساکتیم ،توی صورت مهدی شرم وبهت باهم قاطی شده ،

-دیگه هیچ وقت خونشون نمیام

مهدی جواب نمیده یعنی…

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

حق الناس

22 شهریور 1395 توسط ضحی

تو باید دائم زرنگ باشی. خدا بعد از ترک اولی ، یک برنامه به آدم داد ؛ آدم بعد از ترک اولی و توبه و ترمیم خودش مقام گرفت. خدا می گوید جایز نبودی خطا کنی اما الآن فهمیدی از کجا ضربه خوردی.
خود من یک دوستی دارم می دانم در این رابطه ممکن است به گناه کشیده شوم ؛ نمی روم. دوستش هم دارم اما خودم را بیشتر دوست دارم.
آن دنیا مثل تیر در تیردان محشور می شوی. جفت پا ایستادی ، همه ی اطرافت پر از آدم ، نمی توانی بچرخی! مادرت را نمی شناسی. می گویند غیبت کردی درباره ی فلانی ، برو حلالیت بگیر!
بعد از دو هزارسال پیدایش کردی می بینی همه دورش را گرفتند ؛ تو هم می روی در این دعوا! حق الناس را رعایت کن. از شهید هم پذیرفته نمیشود.

مطلب از استاد رائفی پور

 نظر دهید »

ایران من

28 دی 1394 توسط ضحی

 نظر دهید »

رهبرمن

28 دی 1394 توسط ضحی

رهبرمن

 نظر دهید »

آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم

28 دی 1394 توسط ضحی

آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم
Thursday, 5 Bahman 1391، 11:25 AM
رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای هم اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاه‌های کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچک‌ترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. در این مقال با توجه به هجمه گسترده ضد انقلاب علیه فرزند دوم رهبر انقلاب به واکاوی شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای و سناریوهای ساختگی برای ایشان می‌پردازیم…

وقت ایشان یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذرد یا به عبادت
غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده فعلی مجلس – پدرزن مجتبی خامنه‌ای – در سال 1391در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام درباره شخصیت سید مجتبی چنین می‌گوید: «می‌دانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمی‌آورد و از خود در برابر تهمت‌ها و اهانت‌ها، دفاعی نمی‌کند. اما می‌دانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس می‌کند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذارند یا به عبادت. پس از شلوغی‌های بعد از انتخابات سال 88، جوانی بود که من او را می‌شناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم: این حرف‌هایی که زده می‌شود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمی‌شدم. از میان این حرف‌هایی که در سایت‌ها و خیابان‌ها و تلویزیون‌های خارجی می‌زنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحت‌تر می‌توانم به تو اثبات کنم و آن حرف‌هایی است که راجع به آقا مجتبی می‌زنند. می‌خواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مه‌مان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با 40سال سن چه طوری زندگی می‌کند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی ساده‌تر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانه‌های این آقایانی که خودشان را وسط انداخته‌ و ادعای تقلب را ساخته‌اند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیده‌ای که 5. 1میلیون پوندی که بانک‌های انگلیس مسدود کرده‌اند، متعلق به آقا مجتبی است! ‌ یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیده‌ای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم می‌رویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی. البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا می‌شناخت و گفت: می‌دانم این حرف‌ها دروغ است.
نگاه و بینش ایشان کاملا با رهبری همگون و همسوست
فرید حداد عادل نیز درباره تفکر و دید سیاسی آقا مجتبی در سالنامه مثلث می‌گوید: «ایشان نگاه و بینشش کاملا با رهبری همگون و همسو است. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل می‌کنند. ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس می‌خوانند و خارج فقه تدریس می‌کنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیده‌تر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب می‌کنند.»
نباید از خاطر برد که بسیاری از طلاب حوزه علمیه قم بار‌ها فرزندان مقام معظم رهبری را دیده‌اند که بر خلاف نوه و فرزندان دیگر مسئولین نظام بدون هیچ تشریفاتی، البته‌گاه با یک محافظ در سطح فیضیه یا دیگر مدارس علمیه شهر مقدس قم به درس و بحث و تدریس مشغول هستند و به سادگی و با فروتنی در بین مردم به رفت و آمد می‌پردازند. طلاب گرانقدر که هر یک متعلق به یکی از مناطق دور و نزدیک این کشور هستند همچون رسانه‌ای فراگیر، مشاهدات خدشه ناپذیر خود را به گوش اقوام و دوستان و مریدان خویش در همه نقاط ایران رسانده‌اند.
من نه انگشتر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری!
دکتر غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنه‌ای نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگش‌تر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگش‌تر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می‌کند، من آن را به ایشان هدیه می‌دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»
قبول کردیم و انگش‌تر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600تومان شد. خلاصه خرج حلقه¬ی داماد 600تومان شد! »
توقعاتشان از یک رزمنده عادی هم کمتر بود
علی فضلی، از فرماندهان ارشد سپاه – فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور ـ اما روایتش از مجتبی خامنه‌ای در–کتاب خورشید در جبهه این است: «توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا «سید مجتبی» بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به اینجا آمده‌ایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی. ویژگی‌های زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچ‌گاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشاره‌ای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکان‌های امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو‌ مبنا‌ها و ملاک خودشان قرار می‌دادند، به موقع با بچه‌ها شوخی و مزاح هم می‌کردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب می‌کرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار می‌شد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود.»

شروع اتهامات سیاسی با فرضیه سازی‌های ساده‌ لوحانه
نام سید مجتی خامنه‌ای را اول بار مهدی کروبی در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری در عرصه سیاسی کشور مطرح نمود. وی در نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری این گونه نوشت: «در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان [سید مجتبی خامنه‌ای] به نفع یکی از کاندیدا‌ها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایت‌ها به طرف فرد دیگر سرازیر شد – و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا می‌کنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربه‌های تلخ گذشته اضافه شود.»
به رغم نگارش چنین نامه‌ای تا چهار سال بعد، آن هم پس از اعلام نتایج انتخابات دهم، بحثی به آن شکل درباره فعالیت‌های سیاسی سید مجتبی در محافل عمومی مطرح نگردید. روند حوادث، البته واهی بودن توهمات کروبی در حصر اطلاعاتی مقام معظم رهبری به دلیل یکنواختی محیط پیرامونی ایشان را به اثبات رسانید. بر فرض صحت خبر حضور و فعالیت سید مجتبی خامنه‌ای در ستاد یکی از کاندیدا‌ها _ که هیچ گونه تصویر یا گزارشی از آن تاکنون منعکس نشده است – صرف وجود نظر شخصی برای فرزندان یک شخصیت سیاسی عیب به حساب نیامده و خلاف قانون تلقی نمی‌شود مانند آنچه که درباره حمایت سید احمد و بیت امام از بنی صدر و میرحسین موسوی نقل می‌شود.
آغاز خط گسترده تخریب در تابستان 88
با آغاز شورش‌های خیابانی حامیان کودتا، موارد دیگری نیز بر ضد سید مجتبی خامنه‌ای در سطح فضای مجازی مطرح گردید مانند دستور برخورد با اوباش توسط او و… که نیازی به بحث و بررسی آن به چشم نمی‌خورد. نکته اینجاست که به رغم طرح اتهامات اقتصادی و سیاسی بر ضد ایشان، شعار خاصی بر سر زبان پیاده نظام فتنه تکرار شد که وجود پشتوانه خاص و تحلیل استراتژیک پشت این نوع ماجرا‌ها را دور از باور نمی‌سازد.
از مالکیت ایرانسل تا فروش نفت قاچاق به انگلیس
بسیاری از مردم تا کنون این موضوع را شنیده‌اند که مقام معظم رهبری بر خلاف برخی شخصیت‌هایی که خود را تالی تلو ایشان می‌دانند فرزندان خویش را از هر نوع فعالیت اقتصادی بر حذر داشته‌اند. آیا این مسئله صحت ندارد؟!
نام برخی از کارخانه‌ها و شرکت‌ها نیز در افواه عموم به اسم این افراد ثبت گردیده و به عنوان مصادیق نفوذ و گستره خیزش‌های اقتصادی آنان بیان می‌گردد. با کشف تقلب! در انتخابات سال هشتاد و هشت، فعالیت‌ها و حتی مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای نیز به یک باره کشف گردید و بر سر زبان‌ها افتاد. برای اثبات این اتهامات، دو مصداق بیشتر از همه مطرح شد. یکی امتیاز خطوط ایرانسل بود.
با روی کار آمدن دولت نهم، دعواهای حقوقی بین وزارت ارتباطات با این شرکت نیز همواره در همین راستا تلقی می‌گردید. در جریان فتنه اخیر نیز استفاده گسترده آشوب طلبان از هزاران سیم کارت ارتباطی بی‌نام و نشان این شرکت برای دامن زدن به اغتشاشات، نام ایرانسل را در ردیف مته‌مان کودتای مخملی قرار داد. به منظور احترام به صاحبان این شرکت لازم می‌دانم توضیح دهم که هیچ اتهام اقتصادی یا سیاسی درباره ایرانسل تا کنون به اثبات نرسیده است.
اما اتهام دوم مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای، فروش نفت قاچاق به خانواده سلطنتی انگلستان بود. عظمت این اتهام دهان پرکن، توجه بسیاری را به خود جلب نمود. این روابط پر مفسده نیز از فردای اثبات تقلب! در انتخابات در فضای مجازی با آب و تاب روایت گردید. گذشته از منبع این خبر که در جای خود مورد بررسی قرار می‌گیرد، بسیاری از تحلیل گران بر این نکته اتفاق نظر داشتند با آن‌شناختی که از عمق خصومت دشمنان مقام معظم رهبری وجود دارد اگر کوچک‌ترین مدرکی در اثبات این نوع دعاوی در دست مدعیان بود امروز در کوره دهات‌های این مرز و بوم نیز می‌شد نسخه‌ای از آن را پیدا نمود!
حالا نوبت زندگی خانوادگی سید مجتبی است
شایعات درباره ایشان از هر جنس و نوعی که باشد دیگر خیلی متعجبمان نمی‌کند. شاید شنیده باشید که مجتبی خامنه‌ای به دلیل بدرفتاری با همسرش طلاق گرفته است. فرید حداد برادر همسر آقا مجتبی خامنه‌ای درباره خلق و خوی ایشان با همسرشان چنین می‌گوید: «ایشان اخلاقی‌ترین فردی است که من در طول عمرم دیده‌ام. در این13ـ12سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمه‌ای خلاف ادب از وی نشنیده‌ام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آن‌ها خشک، تلخ و بی‌روح نبوده است. همانطور که می‌گوید و می‌خندد و با بچه‌ها و جوانان معاشرت می‌کند به‌‌ همان اندازه جدی، پر‌کار و پر‌تلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه می‌کند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به‌ کار بردن الفاظ و اظهار‌نظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بد‌ترین دشمنانش هم منصفانه حرف می‌زند.»
سفر از کشور صاحب دانش ناباروری به کشور بی‌دانش!
حداد عادل در ویژه برنامه همیشه بیدار در اصفهان به بخشی از شایعات پیرامون زندگی و شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای، اشاره کرد: «در فتنه 88 گفتند یک کامیون حاوی شمش طلا متعلق به آقا مجتبی خامنه‌ای از کشور خارج شده است و در گمرک ترکیه متوقف شده، باید از خود بپرسیم چرا این حرف مطرح می‌شود؟ آن‌ها می‌خواهند بگویند ولایت فقیه هم مانند دیگران است و هدفشان جدایی ملت از ولایت است. گفته شد برای این‌که آقا مجتبی خامنه‌ای صاحب فرزند شود او و همسرش در یکی از بیمارستان‌های لندن یک میلیون پوند خرج کرده‌اند، ولی من به آن‌ها می‌گویم بچه آقا مجتبی، نوه بنده هم است و برای به دنیا آمدن نوه من نه کسی به خارج رفته نه پول زیادی خرج کرده است، نوه من در یکی از بیمارستان‌های تهران با مبلغ 500 هزار تومان به دنیا آمده و دکتر او هم همین خانم مرضیه وحید دستجردی بوده و پرونده این عمل هم در بیمارستان موجود است.»
درباره این خبر که سید مجتبی برای عمل به خارج از کشور سفر کرده باید بیشتر صحبت کرد. در کشوری که یکی از ۵کشور درمان نازایی در دنیا بوده است چگونه عقل سلیم به خود اجازه می‌دهد که اینگونه فکر کند رهبری فرزندش را برای معالجه به انگلستان فرستاده است. همچنین ذکر این نکته ضروری است که کشور انگلستان در درمان ناباروری هیچ تکنولوژی و دانش توسعه یافته‌ای ندارد و بسیاری و از کشورهای دیگر اروپایی در این مساله از انگلیس پیش‌تازترند این نکته این فرضیه را ذهن یقینی‌تر می‌کند که خالق این خبر اصلا به خود زحمت تحقیق درباره کشوری که می‌خواهد شایعه‌اش را بسازد نداده است یا اصلا به خود زحمت تحقیق درباره خبر را نداده است.
داستان طراحی شده دیگری که در کتاب خاطرات تازه منتشر شده پرویز ثابتی نفر دوم ساواک و بسیاری از رسانه های معارض جمهوری اسلامی نیز به آن پرداخته شده؛ ماجرای کانتینر طلایی است که توسط ترانزیت ترکیه کشف و مالکیت آن را با سید مجتبی خامنه¬ای می¬دانند. ثابتی و دیگر دوستان رسانه¬ای¬اش بدون توجه به فیلمی که دولت ترکیه مدعی است از کامیون حامل طلا و دلار متعلق به سید مجتبی در خاک ترکیه گرفته؛ مالکیت این طلاها را به عهده سید مجتبی می¬داند در حالی که خود تلویزیون ترکیه صاحب اصلی این ثروت باد آورده را فردی به نام اسماعیل صفاریان معرفی می¬کند، و اسناد و مدارک آن را هم در تلویزیون ملی ترکیه رو می¬کند. حالا تلویزیون ترکیه از این کار چه نیتی را دنبال می¬کند جای بحث در این مقال نیست ولی مساله جالب توجه جایی است که رسانه های غربی با عنایت به عدم دسترسی مردم عزیز کشورمان به اطلاعات صحیح اقدام به انتشار چنین اخباری می¬کنند و می¬دانند که با انتشار حجم وسیعی از اطلاعات نادرست و ناصواب بلاخره اگر نتوانند ذهنیت مردم را نسبت به رهبری و خانوادشان عوض کنند ولی می ¬توانند آنها را دچار سوالات و شبهات ناجواب فراوان کنند که این خود مقدمه تغییر نگرش در افکار عمومی محسوب می¬شود.
البته باید توجه داشت که برای انتقال میزان طلای ادعایی- 18٫5 میلیارد دلار طلا – حداقل به 6 کامیون از نوعی که در عکس موجود است احتیاج است. ولی چرا در فیلم تلویزیونی فقط یک کامیون دیده می¬شود و خود دولت ترکیه و پرویز ثابتی هم ادعای کشف یک کامیون را دارند جای تعجب دارد.

- تصویر تنها کامیون تحت تعقیب نیروهای امنیتی ترکیه
وقتی سناریوی امیر فرشاد ابراهیمی باز هم سوراخ است
مساله آقا مجتبی خامنه‌ای آنقدر اهمیت دارد که ضد انقلاب دست به کار شده و یکی از عناصر فریب خورده داخلی را که به ثمن بخسی دل به معاندین نظام اسلامی داده را مامور سناریو سازی علیه این بزرگوار می‌کند. امیر فرشاد ابراهیمی که در یک پروژه امنیتی در دهه 70 و با تحریک برخی از آقایان اصلاح طلب اقدام به پر کردن یک نوار ساختگی علیه نظام جمهوری اسلامی و برخی از مسئولین کشور کرده بود با ادعای دوستی با آقا مجتبی شروع به داستان سرایی‌های جدید علیه ایشان می‌کند. او با انتشار یک عکس در فضای مجازی مدعی می‌شود فردی که او را در این عکس همراهی می‌-کند کسی نیست جز فرزند مقام معظم رهبری و او با سید مجتبی ارتباط دارد و از بسیاری از خط و ربط‌ها و برنامه‌های سیاسی و اقتصادی ایشان با خبر است. غافل از اینکه صاحب اصلی عکس پیدا می‌شود و پنبه سناریو ساختگیشان را می‌زند. ابوالفضل محمدی صاحب اصلی عکس در وبلاگ آینه جادو می‌نویسد: «سال گذشته چند نفر از دوستانم زنگ زدند و گفتند که عکسی از من را در اینترنت گذاشته‌اند و بنده را مجتبی خامنه‌ای فرزند رهبر انقلاب نامیده‌اند!!! وقتی این عکس رادیدم کلی خندیدم! چراکه این عکس را در سفری که به همراه این3 نفر (که درکنارم ایستاده‌اند) به یکی ازشهرهای مازندران داشتیم گرفته بودیم و خودم هم این عکس را نداشتم. کسانی که در تصویر هستند به ترتیب از راست: 1-مجید ده‌نمکی 2-امیر فرشاد ابراهیمی 3-ابوالفضل محمدی (خودم) 4 -سهیل کریمی

و اما کل ماجرا سال 1376 امیر فرشاد ابراهیمی به واسطه رفت و آمدی که به محل کار ما داشت با ما آشنا شده بود و از قضا روزی که ما قصد مسافرت به شمال را داشتیم در آنجا بود و با اصرار و التماس فراوان و بعنوان جایگزین یکی از دوستانی که قرار بود در این سفر همراه ما باشد ولی نیامده بود، علیرغم میل باطنی‌ام بنده را متقاعد کرد که او را به همراه خود ببریم…
حالا نمی‌دانم چرا و باچه انگیزه احمقانه‌ای بنده را بعنوان مجتبی خامنه‌ای معرفی کرده؟ یعنی اینقدر احمق است که با خود فکر نمی‌کند که نکند دروغش درآید؟»
گاردین نگران جانشین رهبری در ایران
واقعیت آن است که تنها نشریه گاردین وابسته به انگلیس بود که ده‌ها اتهام را با تکیه بر منابع موثق اما نا‌شناس! بر ضد وی مطرح ساخت و خود مورد استناد صد‌ها سایت و نشریه و رسانه دیگر قرار گرفت: «علی انصاری، تحلیل‌گر ایران در دانشگاه سنت‌اندروز انگلیس، به گاردین گفته است: «اخیرا صحبت این بوده است که تمام این مسائل به مجتبی و جانشین شدن او مربوط است. او احتمالا در پی آن است که این مقام را در درازمدت برای خود به دست آورد و حفظ کند.»
گاردین می‌نویسد: «این نوع جانشینی خانوادگی تحت شرایط فعلی خیلی دشوار خواهد بود زیرا مجلس خبرگان رهبر را بر اساس موقعیت مذهبی انتخابت می‌کند. مجتبی لباس روحانیون را به تن می‌کند اما به هیچ وجه از درجات مذهبی لازم برای رفتن به صدر حکومت برخوردار نیست. برای این کار لازم است تشکیلات روحانی دستخوش ترمیم‌های عمده شود.»
خبر مسدود شدن یک میلیارد و 600 میلیون دلار از دارا یی‌های ایران در بریتانیا تا حدی در میان خبرهای داغ این روز‌ها توجه زیادی به آن نشد، حال آنچه در زیر می‌خوانید پشت پرده این خبر و علت اصلی‌ عصبانیت آیت الله خامنه‌ای از دولت انگلیس و احضار سفیر ایران به وزارت خارجه دولت بریتانیا می‌باشد: «حساب بانکی‌ به نام مجتبی خامنه‌ای پسر رهبر انقلاب، در یکی‌ از بانک‌های لندن به مبلغ یک میلیارد و ششصد میلیون دلار وجود داشت که با پیگیر‌یهای تعدادی از ایرانیان و فشار اتحادیه اروپا به دولت انگلیس توقیف شد. دولت انگلیس بخاطر روابط اقتصادی با خانواده آیت الله خامنه‌ای تمایل به توقیف این پول را نداشت که عده‌ای موفق شدند با اقدام‌های قانونی کار را روز 23 خرداد به اتمام برسانند. این پول هم اکنون به نام ملت ایران بلوکه شده است. گفتنی‌ست تلاش‌ها برای توقیف کل این پول‌ها که توسط فروش نفت و دریافت حق کمیسیون به دست آمده است ادامه دارد و در حال پیگیری است.»
سیاوش کاوه یکی از روزنامه نگاران و فعالان فضای مجازی ضد انقلاب در صفحه یکی از شبکه‌های اجتماعی فارسی زبان می‌نویسد: «یک منبع حوزوی در قم درباره میل به رهبر شدن در سید مجتبی خامنه‌ای می‌گوید هر چند این‌ها امروز شایعه است اما ممکن است بعد‌ها به واقعیت برسند. اینکه سید مجتبی بتواند پس از رهبری از سوی خبرگان منصوب شود فعلا به یک جوک شبیه است، چرا که بسیاری از اعضای خبرگان به این مقام نزدیکترند… رسانه‌ها عادت دارند برخی افراد را بزرگ کنند آنقدر که بعد خودشان هم از آن‌ها می‌ترسند، نمونه‌اش [آیت الله] مصباح یزدی و امروز هم سید مجتبی؛ «به اعتقاد من خیز سید مجتبی برای رهبری امروز تنها شایعه است.»
این جملات تقریبا جزء با انصاف‌ترین جملاتی است که درباره ایشان نگاشته شده است و علی رغم نگاه سیاسی مغرضانه نویسنده را مجبور به اعتراف به شوخی بودن میل سید مجتبی به رهبر شدن می‌کند.
خامنه‌ای جوان با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست!
مجتبی خامنه‌ای از تبلیغات گسترده‌ای که علیه پدر بزرگوارش می‌شود بی‌نصیب نمانده است و تقریبا علیه ایشان به هر زبانی و هر سلیقه‌ای مطالب خلاف واقع فراوان می‌توان یافت سایت خبری انگلیسی زبان newser درباره ایشان می‌ نویسد: «آیت الله علی خامنه‌ای به ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شود اما پسرش بیشتر در چشم عموم دیده شده است، پسر او به یکی از مردان قدرتمند در ایران تبدیل شده است. مجتبی خامنه‌ای یک روحانی محافظه کاراست که حدود ۵۰سال سن دارد، ارتباط او با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی شبه نظامی بسیج در سراسر ایران وجود دارد. همانطور که در گزارش لس آنجلس تایمز، آمده است او به محافظ قدرت پدرش و یار او در سرکوب تبدیل شده است.
خامنه‌ای جوان با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست؛ او یکی از چهره‌های بعد از انقلاب بود که در خانه‌ای احاطه شده توسط سرویس‌های اطلاعاتی زندگی کرده است. او می‌خواهد به موفقیت پدر خود به عنوان رهبر عالی کشور دست پیدا کند، اگر چه اختلافات میان نخبگان مذهبی ممکن است زیاد باشد با این حال، قدرت او بلامنازع است. کار‌شناسان می‌گویند که او مورد اعتماد‌ترین مشاور آیت الله خامنه‌ای است؛ اگرچه، برخی روزنامه نگاران می‌گوید: هیچ کس چیز زیادی درباره او نمی‌داند.»
مطب فوق اوج بی‌اطلاعی رسانه‌های غربی از فرزند رهبر انقلاب را تصویر می‌کند ولی با توجه به این فضای وهم آلود رسانه‌ای دست از تخریب ایشان بر نداشته‌اند. روحانی جوان ۵۰ساله که با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست اوج این نادانی رسانه‌ای را به تصویر می‌کشد.
سید مجتبی با سپاه رابطه جدی دارد؛ ببخشید ندارد!
نکته قابل توجه دیگر داستان آنجاست که رسانه‌های غربی بر سر تعامل سید مجتبی با سپاه دچار اختلاف نظرهای شدیدی هستند از یک سو نشریه آمریکایی لس آنجلس اعتقاد دارد که سید مجتبی با تمام فرماندهان ارشد سپاه و بسیج ارتباط دارد از این طرف گاردین ادعا می‌کند: «شکاف‌هایی در داخل سپاه پاسداران وجود دارد و علی جعفری فرمانده کل سپاه و علی فضلی فرمانده سپاه در استان تهران با قدرت گرفتن مجتبی مخالفند.»
حالا به غلط ملایی گرفتن از روزنامه معتبر گاردین کاری نداریم وگرنه فرمانده سپاه پاسداران عزیز جعفری است و سردار علی فضلی قائم مقام سازمان بسیج مستضعفین است.
جالب‌تر اینکه فضای رسانه‌ای در داخل کشور نیز با رقیب خارجی‌اش خیلی تفاوت چشم‌گیری نمی‌کند. تصاویر بسیاری از دیگر فرزندان رهبری در اینترنت منتشر شده است که کاربران به دلیل عدم اطلاع کافی از شخصیت و چهره مجتبی خامنه‌ای به ایشان نسبت داده‌اند که نشان از شناخت اندک از ایشان دارد.

یکی از آن دویست هزار سند را رو کنید!
روزنامه لیبراسیون چاپ پاریس نیز به خیل هزیان گویان درباره فرزند دوم رهبر انقلاب اضافه می‌شود لیبراسیون در خبری می‌گوید: «در گزارشی از دویست هزار سند موجود در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که برخی از آن‌ها به خارج کردن پول و سپرده‌های مجتبی خامنه‌ای از بانک‌های خارجی مربوط می‌شود، خبر داده است. سوال نگارنده از این روزنامه و خیل عظیم سایت‌های پوشش دهنده آن این است که چرا یک سند رسمی از این دویست هزار سندی که برای اطمینان خاطر به مخاطبشان می‌گویند را همراه خبر فوق منتشر نکرده‌اند. اگر امکان دسترسی به چنین اسنادی برای ایشان وجود نداشته است چگونه از تعداد و محتوای این اسناد علیه سید مجتبی خبر دار شده‌اند.»
موافق، همراه یا گوینده؟!
علیرضا نوری‌زاده، روزنامه نگار و فعال سیاسی در لندن هم در سپتامبر 2010 چنین نوشت: «او [خامنه‌ای] مأموریت الهی دارد که اگر به سهولت تحقق آن می‌سّر نشد، آقازاده نجیب و لایق و صاحب کرامتش سید مجتبی و پس از او نوادگان و نتیجه‌ها و نبیره‌ها و ندیده‌ها… ولایت امر را در دست خواهند گرفت. در باب این مشکل که اگر قرار بود ولایت موروثی باشد که شاه را داشتیم و ولیعهدش اتفاقاً در بین مردم محبوبیت داشت و حداقل ریخت و قیافه و رفتار و منش و افکارش با انتظارات و خواستهای نسل جوان ایران هماهنگی دارد. در عین حال حسن آقای خمینی نیز هست که هم از سید مجتبی باهوش‌تر و درس خوانده‌تر است و اهالی ولایت اصلاحات نیز روابط بسیار نزدیکی با او دارند و هم قد و قامت و بر و روئی دارد که او را سر و گردنی از سید مجتبی بالا‌تر قرار می‌دهد.»
نگارنده به هیچ وجه قصد نسبت دادن این گونه حملات به فرزند رهبری را، به هیچ یک از جریانات سیاسی مخالف و بد سلیقه داخلی را ندارد ولی چرا آقای نوریزاده برای بالا بردن جایگاه و شانیت جریانی خاص در جبهه اصلاحات متوسل به تخریب چهره سید مجتبی می‌کند؟ آیا نمی‌توان برخی رگه‌های ترس و وهم خود ساخته را در این جریان دید. این احتمال شکل گرفته در ذهن نویسنده این سطور از اخبار عجیب و غریبی است که در این‌باره از بانیان جبهه داخلی معارضه با جمهوری اسلامی دریافت کرده است. در روزهای گرم تابستان 88 جناب محمد هاشمی در اقدامی عجیب در حرم امام رضا و در صحن گوهرشاد اقدام به صحبت خود جوش درباره اتفاقات پس از انتخابات کرده و عامل اصلی چنین پیشامدی را متوجه شخص سید مجتبی خامنه‌ای معرفی می‌کند. این اقدان عجیب در حالی صورت می‌گیرد که ایشان بدون ارائه هیچ سند مدرک و استدلال منطقی و عقلانی چنین حرکتی را به فرزند رهبری منصوب می‌داند.
مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت موسوم به اصلاحات و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ـ زندانی سیاسی ـ هم در دی ماه1390 می‌نویسد: «مجتبی خامنه‌ای شخصا پیگیر پرونده من و همسرم است و قوه قضاییه و دیگران نقشی در این پرونده ندارند و تمامی فشارهای وارده به خانواده‌ ما خواست مستقیم مجتبی خامنه‌ای است.»
محسن مخملباف از فیلم سازان دهه 60 و70 سینمای ایران که الان به کمپ معاندین انقلاب اسلامی پیوسته در یک داستان‌پردازی خیالی دیگر درباره سید مجتبی خامنه‌ای می‌نویسد: «او متولد 1348 [است]. علاقه شخصی دومین فرزند [آیت‌لله] خامنه‌ای غیر از سیاست و اقتصاد به اسب سواری است. طوری که برای سوار شدن بر اسب مورد علاقه‌اش برای زمان‌هایی که در وکیل آباد مشهد است، اسب او را با هواپیما 330به مشهد می‌برند… وصلت با فرزندان [آیت‌لله] خامنه-ای، نوعی مشارکت در قدرت ایران است. به همین سبب ازدواج ناشی از عشق اولیه، تقریبا در خانواده [آیت‌لله] خامنه‌ای منتفی است. مجتبی مدتی با همسرش بر سر بچه دار نشدن دچار اختلاف بود و حتی علاقمند بود تا زن دیگری را اختیار کند تا اینکه راه چاره معالجه در لندن تشخیص داده شد.»
فروزانفر یکی از نوه‌های خواهر رهبری که با افتخار خود را از براندازان نظام اسلامی معرفی می‌کند در مصاحبه با نیک آهنگ کوثر یکی دیگر از فراریان مقیم خارج درباره نوشته‌های مخملباف می‌گوید: «چیزهایی که اعلام کرده بودند، تعداد اسب‌ها و دارایی‌هایی که گفته بودند، هیچ ارجاعی نداده بودند. من می‌توانم با تخیل خودم چیزهایی را در مورد آقای هاشمی رفسنجانی بنویسم. خود من در طول بیست سال، این ابعاد را ندیده بودم. انتقادم هم در آن مقطع به گزارش آقای مخملباف این بود که چنین گزارش‌هایی به پتانسیل جنبش سبز آسیب وارد می‌کنند. …آن شکل بچه‌گانه‌ای که اقای مخملباف لیست کرده بود دانه دانه… لیست عصاهای آقای خامنه‌ای را گذاشتند و یکی یکی قیمت‌گذاری کردند. فضا را به این سمت بردن ما را به جایی نمی‌برد.»
سکوت رسانه‌ای در مقابل هجمه توپ‌خانه‌ای
حجت الاسلام بجانی در جلسه هم اندیشی جوانان حزب اللهی در پاسخ به سئوالی در مورد فرزند دوم مقام معظم رهبری، با انتقاد از کوتاهی خواص گفت: هجمه به آقا مجتبی فقط برای ضربه زدن به ولایت است. دشمنان برای از پای در آوردن خیالی خود می‌خواهند ایشان (سید مجتبی) را در زیر خمپاره‌های جنگ نرم قطعه قطعه کنند.
جریان انحرافی نیز آغاز گر این مرحله از فتنه است. سال 88نام سید مجتبی در بخشی از فتنه‌ها برای هجمه مورد تخریب قرار می‌گرفت اما در این فتنه که از بهارش پیداست در تیررس هجمه‌های ناجوانمردانه قرار داده‌اند.
من نمی‌دانم چرا برخی از بزرگان ساکتند؟ این خود بخشی از فتنه 92 است اول فتنه با این همه از ساکتین فتنه؟ آیا باید حضرت آقا چیزی بگویند؟ دشمن توپخانه خود را دقیقا متوجه سید مجتبی خامنه‌ای کرده است. صدای آمریکا، بی‌بی سی، من و تو، منافقین و ده‌ها شبکه ماهواره‌ای دیگر خمپاره انداز‌ها و توپخانه‌هایشان ایشان را می‌زنند و ما نظاره گریم؟ آنان آنقدر حرفه‌ای عمل کرده‌اند که برخی‌ها نیز تحت تاثیر قرار گرفته‌اند.
هشدار به دوست‌داران رهبر انقلاب
در این بین نباید از نقش برخی جاهلین و غافلین خودی غافل شد. در تعدادی از سایت‌ها و وبلاگ‌های برخی از ارادتمندان و دوست داران رهبر انقلاب واژه‌هایی در وصف ایشان و سید مجتبی خامنه‌ای آورده شده است که این داستان پردازی‌های قدرت در ایران را ناخواسته تائید می‌کند. استفاده از واژه خلف صالح برای سید مجتبی خامنه‌ای از جمله این واژگان است که متاسفانه در حال رواج و گسترده شدن است. لازم است که ارادتمندان نظام اسلامی و رهبر انقلاب از هرگونه استفاده، ترویج و اشاعه این کلمات و مشابه آن در یادداشت‌ها و مقالاتشان بشدت پرهیز و اجتناب کنند و بدانند که چیزی جز تنور ضد انقلاب با این الفاظ گرم نمی‌شود.

sandiskhor.blog.ir

 نظر دهید »

رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری(ره)

28 دی 1394 توسط ضحی


رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری(ره)
منابع مقاله: نشریه پژوههش 24، اراکی، محسن ؛

نشست «رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری» در تاریخ 13/2/86 در مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی برگزار شد. در این نشست، حجت الإسلام و المسلمین محسن اراکی به سخنرانی پرداخت. متن سخنان ایشان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. رسالت روحانیت، از دیدگاه شهید مطهری(رض)، همان رسالت انبیاست. وی به نیکی این رسالت را به دوش کشید. چالش های فرا روی روحانیت معاصر، در این راستا قابل بررسی است. ایشان راهکار برون رفت از آن را به ما نشان می دهد. یک روحانی کامل، به پیروی از پیامبران و امامان معصوم در برابر چالش های فرا روی خویش به کدام شیوه بایست عمل کند؟
استاد شهید، در برابر دو نوع چالش - که اینک نیز تداوم دارد - قهرمان مبارزه بود: در عرصه نظر و در عرصه عمل. عرصه نظر، تحریف اسلام است و عرصه عمل، تحریف جایگاه اسلام و روحانیت در زندگی مردم. امام خمینی(ره) در برابر این چالش ها ایستاد. وی احیاگر اسلام و هویت اسلامی در عصر حاضر بود.
مکتب های التقاطی، در برابر منطق اسلام ناتوان بودند و یارای ایستادگی آشکار در برابر آن را نداشتند؛ بدین رو راه التقاط و تحریف و «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (1) را در پیش گرفتند. پوسته را نگه داشتند و مغز را فرو نهادند. در عرصه عملِ اسلام را از عرصه زندگی بشر جدا می کردند.
پس از پیروزی انقلاب، عصر بازتاب های جریان عظیمی است که به وسیله امام و مکتب او در جهان به وجود آمد. در روزگار شهید مطهری، هنوز این چالش ها بین المللی نبود. ایشان پرچم دار مبارزه علیه تحریف بود و این جریان، جهانی نبود، اما امروز چالش ها بین المللی است. چالشی که امروزه اسلام و روحانیت در ایران، مصر، عربستان، مراکش، پاکستان، افغانستان، خاور دور، خاور نزدیک و … با آن روبروست، در پنج عنوان خلاصه می شود: سه مورد در عرصه فکر و دو مورد در عرصه عمل. چالش های عرصه فکر بدین قرارند:

1. تحریف در بعد فکری

این تحریف، شامل تحریف در محتوا و روش است؛ مثلاً ادعا می کنند دین از سیاست جداست، یا فرهنگ و اقتصاد نسبتی با دین ندارد. ادعا می کنند، دین در حوزه سیاست و اقتصاد و … تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. حضرت امام می فرمود: اینکه میگویند دین فقط احکام عبادی است بیایند فقه ما را ببینند که اغلب ابواب آن غیر عبادی است.

نخستین گام برای رویارویی با تحریفات، آشنایی ژرف و فراگیر تفکر ناب اسلامی است، هرگونه کوتاهی در این عرصه ما را ناتوان خواهد کرد.
تحریف در روش مثل اینکه میگویند: فهم متن دینی، ضابطه و قانون ندارد؛ هر کس به هر شیوه و با هر پیشینه و با هر برداشت و با هر طرز تفکر و قرائتی، حق تفسیر متن دینی را دارد و قرائت ها از نظر اعتبار و ارزش منطقی، یکسانند.
همان گونه که اندیشه، منطق دارد، اندیشیدن خارج از روش منطقی، ناصواب است. فهم زبان و مقولات زبانی و گفتارها خارج از منطق زبان، تحریف و خارج از منطق تفاهم است.
کار حوزه ها تحقیق و بحث درباره منطق زبان است؛ مانند بحث الفاظ. باید پاسخ پرسش های نهفته درباره منطق زبان را فراهم کنیم؛ پس منطق زبان وجود دارد و یکی از دستاوردهای مهم حوزوی ماست. علم اصول، در زمینه منطق زبان، دستاوردهای بسیار ارزشمندی دارد که دیگران از آن بی خبراند؛ مانند تحقیقات حوزوی ما درباره مطلق و مقید، عام و خاص، حاکم و محکوم، وارد و مورود، نسبت بین الفاظ و نسبت بین قضایا و…
امروز در عرصه فکری، با روش بایکوت و محاصره و به حاشیه راندن گسترده، با ما می ستیزند. این یعنی جلوگیری از نشر تفکر حوزوی.
در تمام کشورهای اسلامی و جهان سوم، بلکه در تمام جهان، به استثنای چند شهر برجسته، در هیچ جا فکر و اندیشه به میزان تولید آن، در قم نیست. سیستمی را به دنیا تحمیل می کنند که در آن، این اندیشه اجازه حضور نیابد. این جنگ است. در هیچ جای تاریخ بشر، به آن صورت که با کتاب حوزه قم برخورد می شود، با کتابی جنگ نشده است. این مظلومیت اندیشه را باید در دنیا فریاد کنیم که شما نه تنها پیکر فرزندانمان را متلاشی می کنید بلکه با تفکر ما مبارزه می کنید. در نمایشگاه تهران همه نوع کتاب از شیعه و سنی و … هست، اما در جاهای دیگر چنین نیست.

سه ماه قبل نمایشگاهی در سودان برپا شد که بعضی از کتاب فروشی های ایرانی در آن شرکت کردند. در کتاب برخی غرفه ها، در مورد صحابه، سخنانی _چه درست، چه غلط _ گفته شده بود، آن غرفه ها را تعطیل کردند و روزنامه ها نیز اعتراض کردند.
کتاب ما مگر در عربستان سعودی راه پیدا می کند؟ علاوه بر این، در دانشگاه های غرب که مهد تمدن است، با کتب شیعی برخورد خوبی نمی کنند. من به بعضی از آن ها گفتم: چرا وقتی یک دانشجو می خواهد در رابطه با فلسفه اسلامی مثلاً حرکت جوهری از دیدگاه ملاصدرا_ که مطلبی مخصوص ملاصدراست و منابع و فهمش را تنها ما داریم_ رساله بنویسد، به دانشجو میگویید، همراه آن باید چهار رفرنس غربی هم بیاورد وگرنه پایان نامه محسوب نمی شود؟ ما به اربابان غربی_ که ادعای آزادی می کنند_ میگوییم: چرا حاضر نیستید فیلسوف ما را به عنوان فیلسوف معرفی کنید و شخصی ناآشنای با فلسفه اسلامی را به عنوان متفکر اسلامی معرفی می کنید؟
2. پرسش های نو
پرسش های نویی که در برابر حوزه ها مطرح شده نیاز به پاسخ علمی، منطقی، متین و متناسب با نیاز دارد. متفکر حوزوی دو عنصر را باید در این پاسخ ها رعایت کند:
1. عنصر اصالت؛
2. اصالت تجدید(احیاگری، نوآوری و تناسب نیازها(
نظام فکری شهید مطهری بر این اساس استوار بود. ما موظفیم اندیشه ای را که در متون دینی ماست، به تناسب نیاز، قالب ریزی و عرضه کنیم. لذا باید نیازها و ظرفیت ها و پرسش ها و شرایط زمان را بدانیم تا بتوانیم قالب های مناسب برای اندیشه های ناب فراهم کنیم؛ زیرا پاسخ درست، در قالب نادرست، پاسخگو نیست.
3. افزایش انتظارات
پیش از انقلاب، دنیا در برابر یک جریان اجتماعی _ فرهنگی عظیم قرار نگرفته بود. آن موقع انتظارات محدود بود، امروز انتظارات گسترده است. رییس جمهور فرمود: «حوزه ها تلاش کنند نظام اقتصادی ما را درست کنند». آن زمان چنین انتظاری از حوزه نبود. می توان پرسید که چرا ساز و کاری که حوزویان بتوانند در عرصه پاسخگویی حضور یابند فراهم نمی کنید؟ دولت و امکانات و تشکیلات در اختیار شماست. ساز و کار را شما طراحی کنید. عالم حوزوی که نمی تواند بیاید در وزارتخانه و به شما طرح بدهد.
در عرصه فرهنگ، انتقادهای بسیاری داریم. ما معتقدیم بسیاری از بخش های سیاست های فرهنگی با ویژگی های دینی ما منطبق نیست. ساز و کاری فراهم کنید که حوزه پاسخ های آماده خود را بتواند به گوش شما برساند و به برنامه های اجرایی تبدیل کند. ساز و کار بهره مندی از تفکر حوزه، کار حوزه نیست، کار دولت است.
در دنیا نیز انتظارات از حوزه فراوان شده. امروزه مسلمان آمریکایی، اروپایی و … از حوزه انتظار پاسخگویی نظام زندگی مناسب با شرایط و روابط زندگی خویش را دارند. باید خودمان را برای برآورده کردن این انتظارات آماده کنیم.
چالش های ما در عرصه عمل چنین است:
1. فقدان تشکیلات در روحانیت
روحانیت باید تشکیلات داشته باشد. روحانی ای که به آفریقا و چین و … می رود باید رابطه اش با مرکز رهبری روحانیت تعریف شده باشد. ما باید یک شبکه به هم پیوسته مبلغین روحانی داشته باشیم. اینکه یک روحانی بدون پشتیبانی برای تبلیغ به جایی برود و کارش با روحانی دیگری که برای تبلیغ به همان منطقه یا شهر مجاور می رود، هماهنگ نباشد، نادرست است. ما در برابر چالش های مهمی قرار داریم. علیه هویت و موجودیت ما می جنگند. ما چگونه می توانیم در چنین شرایطی بدون انسجام و هماهنگی و تشکیلات و برنامه، وظیفه مان را خوب انجام دهیم.
می خواهیم برای بشر زندگی نویی را طراحی کنیم و همه این را فهمیده اند که جریان از چه قرار است. ما باید به تناسب وظائف روز، تشکیلات خود را سامان بدهیم.
در بعد تشکیلاتی، یکی از خطرناک ترین چالش هایی که ما امروز با آن مواجه ایم این است که در نتیجه عدم انسجام تشکیلاتی نظام روحانیت، در معرض خطر نامرئی نفوذ بیگانه هستیم.
دستگاه های مخابراتی دشمن بنا دارند کاری که در رابطه با مؤسسات طالبان انجام دادند، در برابر مؤسسات روحانی شیعه نیز انجام دهند. ببینید در مؤسسات دینی اهل سنت چه کردند. برادران اهل سنت هوشیار باشند، امروز حوزه های علمیه اهل سنت، تحت تأثیر مستقیم سازمان های جاسوسی آمریکاست. رگه هایی از تشکیلات مرتبط با سازمان های جاسوسی در حوزه های علمیه پاکستان، افغانستان و حتی در سیستان و بلوچستان و … نفوذ کرده و این مجموعه ها را هدایت می کنند و در مسیری که خواست آمریکاست قرار می دهند. همین برنامه برای حوزه های شیعه ما تدارک شده است.
ده سال آینده به تدریج به گروه ها و شبکه هایی به نام روحانی و عمامه به سرهایی که کارمند سازمان سیا هستند برمی خوریم که در بعضی از نقاط دنیا به عنوان روحانی شیعه حضور پیدا می کنند، مرجع معرفی می کنند، نظریات مذهبی تحریف شده به مردم ارائه می دهند، مردم را در مسیری که خواست دستگاه های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل است، قرار می دهند.
مراجع تقلید، مدیریت حوزه علمیه، اساتید، بزرگان صاحب نفوس باید برای این چالش جدید فکری بیندیشند که بتوانیم آن را کنترل کنیم. علامت ها، خصلت ها و نشانه های این جریان نفوذی را بشناسیم، معرفی و جلوگیری کنیم. بعضی از علامات چنین جریان هایی چنین است:

1. به جنگ شیعه و سنی دامن میزند؛
2. می گوید دین از سیاست جداست؛
3. می خواهد ایران از دیگر شیعیان جدا باشد؛
4. اندیشه تعدد قرائات را مطرح می کند.
باید این علامت ها را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم و بایکوت کنیم. و زمینه رشد و حضور این ها را تنگ کنیم. من از روی قطع و یقین این سخنان را میگویم.
2. حذف روحانیت
اگر بتوانند روحانیت را منزوی و الا بدنام می کنند. رابطه مردم با روحانیت و اعتماد آن ها به روحانیت را تضعیف می کنند. این کارها امروز برنامه ریزی شده انجام می گیرد.
پرسش و پاسخ
پرسش: با توجه به قرائت های مختلف از دین و چالش های موجود در صحنه های بین المللی، نقش و سهم حوزه علمیه قم در پاسخ به این چالش ها چقدر است و آیا تولید علم با وضعیت و امکانات موجود مؤثر خواهد بود؟
پاسخ: امروز فرصتی که برای حوزه های علمیه فراهم شده، علیرغم همه محدودیت ها، مانند جنگ و محاصره و …، نسبت به گذشته بی نظیر است. ما می توانیم در دانشگاه های دنیا از طریق اینترنت و رسانه های گروهی حضور پیدا کنیم. به دلیل توجهی که امروز از سوی قشر روشن فکر نسبت به اسلام وجود دارد و نیازی که آن ها احساس می کنند و گوش هایی که در مجامع علمی دنیا به روی سخنان ما باز شده، فرصت ما از هر زمان دیگر، بهتر است. پس علیرغم اینکه دشمنی از هر وقت نسبت به ما بیشتر است اما راه ها نیز بازتر است، به شرطی که از راه ها و ابزارها استفاده کنیم.
پرسش: با توجه به وضعیت فرهنگی جهان اسلام و شناخت حضرت عالی از وضعیت کنونی جهان، چه توصیه ای برای طلاب غیر ایرانی دارید؟
پاسخ: مهم ترین و اولین ابزار ما در همه زمان ها تقوای ماست. توجه به خدا را از یاد نبریم که اصلی ترین مایه ماست.
دانش را فرا بگیریم. خسته شدن در طلب علم، عالی ترین لذتی است که طالب علم باید ببرد. از تمام فرصت خود استفاده کنید. علم اندک اما عمیق، بهتر از علم فراوان سطحی است.
با دنیا، با محل کار و مردمتان آشنا شوید. کتاب های جغرافیا و تاریخ را بخوانید. اوضاع سیاسی کشور خود را دنبال کنید.
سؤالات دینی روز را دنبال کنید که چه مطالبی امروز مطرح می شود؛ تا توانایی شما در پاسخگویی به مسائل روز افزایش یابد.

پرسش: بعضی از بزرگان «عدم جدایی دین از سیاست» را مغایر با دین میدانند. نظر شما چیست؟

پاسخ: نمی دانم مرادتان از این بزرگان چیست؟ کسی که می گوید دین از سیاست جداست، یا دین را نفهمیده یا سیاست را. سیاست یعنی اداره امور مردم. دین هم آمده زندگی مردم را اداره کند. قرآن از زبان پیامبر اکرم می فرماید: «وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمْ».(2(
کسی که مسئولیت امور سیاسی را به عهده می گیرد هم باید سیاست دینی را بشناسد و هم در اجرای آن امین باشد.
پرسش: امروزه در حوزه ها تحریفات زیادی انجام می گیرد و حوزه بیشتر از دانشگاه تأثیر می گیرد تا اینکه دانشگاه از حوزه تأثیر بپذیرد.
پاسخ: اگر منظور از این تأثیرپذیری این است که حوزه، اصالت های فکری خودش را دارد از دست می دهد، خیر، چنین نیست. البته در هر حوزه علمی تأثیر و تأثر وجود دارد. ممکن است بعضی از متفکرین حوزوی سخنی ناصواب بگویند، اما آنچه در حوزه تولید می شود، فکری پابرجا و استوار است. مبانی تفکر حوزوی، ریشه دار و منطقی است. این امر انحرافات را به حداقل می رساند.
پرسش: دیدگاه واقعی و هدف نهایی شهید مطهری در رسالت روحانیت چیست؟
پاسخ: این است که روحانیت بتواند رسالت پیامبران را به دوش گیرند. «العلماء ورثه الانبیاء». رسالت پیامبران تزکیه و تعلیم است. روحانی باید تزکیه و تعلیم متناسب با روز را پیدا کند. پس باید از علم دینی خود بهره بگیریم و معارف کتاب و سنت را بیاموزیم تا بتوانیم تعلیم کنیم. بعد باید زبان و روش تعلیم را بیاموزیم. اولین گام در تزکیة جامعه، تزکیة خویش است. دومین گام این است که ابزارها و راهکارهای تزکیه را به تناسب عصر و محیط و زمینه های موجود، شناسایی کنیم تا بتوانیم موفق باشیم.
پرسش: مهم ترین ابزار روحانیت در نشر اسلام ناب چیست؟
پاسخ: بیان رسا و دلنشین و مؤثر. ما باید بتوانیم علم و اندیشه خود را در قالب خوب بیان کنیم. مهم تر از ابزار، محتواست که باید آن را تحصیل کنیم. منظور از بیان، تنها سخن نیست. هنر هم ابزار است. حوزه علمیه باید مؤسسة فیلم سازی و پخش هنر داشته باشد. مگر می توانیم حوزه علمیه باشیم، اما هنر را بدهیم دیگری تهیه کند؟ یکی از عقب ماندگیهای ما این است که به منبر بسنده کرده ایم. منبر با وجودی که شیوه مهمی است، تنها ابزار نیست.اولی ترین و اصلی ترین وظائف تبلیغی ما، کار در عرصه هنر است. اگر امروز رشته تخصصی فقه و اصول داریم باید فردا تخصص هنر تبلیغی دینی داشته باشیم. به این نمی توان بسنده کرد که آقا فیلم نامه اش را به یک روحانی بدهد، بعد وقتی تبدیل به فیلم می شود، همه اش ضد دین باشد. بدترین بدآموزی های فرهنگی را با امضای روحانی در صدا و سیما به خورد مردم می دهند. شما صد سال در منبر فعالیت داشته باشید با یک فیلم نرگس بر باد می رود. پای این فیلم ها امضای روحانی هست. چرا؟ روح هنرمند باید مشتبه به روح دینی باشد تا بتواند کار هنری را خوب انجام دهد.
پرسش: امروز تفکر حوزه،تفکر تجربه ای است. با این وصف، حوزه ها به تدریج به نهاد تجربه فرهنگ بیگانه تبدیل نمی شود؟
پاسخ: تجربه همیشه خوب است، ولی بحث بر سر این است که شما از تجربه چگونه بهره ببرید. یکی از مهم ترین فنون، قدرت بهره برداری از تجربه هاست. بعضی ها اصلاً قدرت این کار را ندارند. حضرت امیر می فرمایند: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار». در تجربه دقت کردن مهم است؛ حسن استفاده از محصول تجربه هم نیز.
پرسش: آیا حضور مجمع جهانی اهل بیت در کشورهای اسلامی فعال است و علمای کشورهای یادشده با مجمع ارتباط مستقیم دارند؟
پاسخ: در عراق، آیت الله آصفی حضور دارند، در افغانستان هم کارهای زیادی انجام دادیم، اما ارتباط، ضعیف است. و ظرفیت مجمع بیش از این هاست. البته مجمع، دولتی نیست و مردمی است و اهل علم باید کمک کنند. مجمع هم می تواند در خیلی عرصه ها مثل اعزام مبلغین ثابت و دائم و تهیه کتاب و نشریات و حمایت مقطعی از کارهای فرهنگی یاری برساند.
پی نوشتها:
1. نساء، آیه 150.
2. شوری، آیه 15.

 

 نظر دهید »

طلبه باید...

28 دی 1394 توسط ضحی

اولویت اول طلبه
وقتی که یک مروری در قرآن بکنید می‌بینید که یکی از موارد کلیدی برای رشد، و مراعاتی که همه جا به درد انسان بخورد و همه درهای بسته را باز بکند، همه بی قراری‌ها را ببرد و توفیق را زیاد کند، مراعات تقوای الهی است و رعایت حدّ و حدود الهی، این اولویت اول در کار طلبگی ما است و هر چه که بخواهیم، از این مراعات‌ها بدست می‌آید، این‌ها آیات قرآن هستند و رد خور ندارند. اگر در بن بست قرار گرفته‌ایم و راه خروج به سمت بهتر شدن و روشنایی نداریم؛ « ومَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ﴿الطلاق، 2﴾ » راه خروجی، از تقوا حاصل می‌شود. هر بلایی هم که احیاناً بر سر ما می‌آید، از بی توفیقی‌ها، عقب افتادگی‌ها و عدم مراعات ما است، پس هیچ کسی به ما ظلم نمی‌کند، خودمان گاهی کارهای خودمان را مسدود می‌کنیم.اگر راه خروجی می‌خواهیم، این راه : « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ » با این مراعات، جنبه علمی، ظاهری و باطنی همه را می‌شود مشاهده کرد.
در بخش‌های دیگر هم همین‌طور است، اگر یکی معیّت با حق تعالی را می‌خواهد؛ و می‌خواهد همیشه به یاد خدا باشد، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ‌، محبوبیت الهی را می‌خواهد یعنی می‌خواهد نزد خدا محبوب باشد، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِين، منتها حالا یک وقت یک نفر می‌گوید، آقا این که شما می‌گویید «متقین» خیلی خوب، ولی ما الآن در اجرا چه کار باید کنیم؟ در اجرا هم خداوند به کسی ظلم نکرده و نمی‌کند. احوال هر کس را خداوند می‌داند و خودش عالم را این جور قرار داده، عالم متنوع است. مردم در رده های مختلفی هستند، این طبیعت کار است و (خداوند) تقوایی که انبیا و اولیا مراعات می‌کردند را از ما نمی‌خواهد، از ما می خواهد حد و حدودهای خودمان را مراعات کنیم؛ آنچه را که می‌دانیم باید انجام بدهیم، انجام بدهیم و آنچه را که می‌دانیم باید انجام ندهیم، انجام ندهیم. خدا این را از ما می‌خواهد. ولی تقوا ذو مراتب است.

 

 نظر دهید »

زندگی نامه آیت الله جوادی آملی

28 دی 1394 توسط ضحی

زندگينامه حضرت‌ ‌آيت الله عبدالله جوادي آملي

حضرت آيت الله عبدالله جوادي آملي

تولد و دوران‌ كودكي‌

آية‌ الله عبدالله جوادي‌ آملي‌، در سال‌ 1312 هجري‌ شمسي‌ در آمل‌ به‌ دنيا آمد. پدر و جدش‌، ميرزا ابوالحسن‌ و ملا فتح‌ الله از مبلغين‌ اسلام‌ وارادتمندان‌ به‌ آستان‌ ولايت‌ بوده‌اند. از ويژگيهاي‌ جدّي‌ وي‌ اين‌ بوده‌ كه‌ در منابر خود به‌ ذكر احكام‌ و مناقب‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌ السلام‌) مي‌پرداخته‌ و ظاهراً علاقة‌ وافري‌ به‌ علم‌ كلام‌ داشته‌ است‌. فرزنداني‌ كه‌ خدا به‌ پدر استاد عطا مي‌كرده‌ است‌، معمولاً بر اثر ضعف‌ امكانات‌ بهداشتي‌ پزشكي‌ يا به‌ علل‌ و عوامل‌ ديگر زنده‌ نمي‌ماندند. پيش‌ از تولّد استاد، يكي‌ از بستگان‌ در عالم‌ رؤيا مي‌بيند كه‌ شخصي‌ عصايي‌ به‌ دست‌ پدر استاد مي‌دهد و او آن‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. اين‌ رؤيا را چنين‌ تعبير كردند كه‌ خداوند به‌ ميرزا ابوالحسن‌، پسري‌ عطا خواهد كرد كه‌ زنده‌ مي‌ماند و عصاي‌ دست‌ پدر خواهد شد. از اين‌ رو، پدر و مادر نذر كردند اگر خدا به‌ آنها پسري‌ داد، او را به‌ مشهد امام‌ رضا (ع‌) ببرند؛ و اين‌ گونه‌، استاد جوادي‌ آملي‌ متولّد شد.
فشار دوران‌ پهلوي‌ و مشكلات‌ پدر و جدّ استاد در مسائل‌ مادي‌ و سياسي‌، باعث‌ نشد كه‌ از علاقة‌ اين‌ خانواده‌ به‌ روحانيّت‌ شيعه‌ كاسته‌ شود و همانا، آرزوي‌ آنان‌، تحصيل‌ فرزند خود در حوزه‌هاي‌ علميه‌ بود.

دوران‌ تحصيل‌

آية‌ الله جوادي‌ آملي‌ پس‌ از به‌ پايان‌ رساندن‌ سال‌ ششم‌ ابتدايي‌، در سال‌ 1325 يا 1326، با پيشنهاد پدر و علاقة‌ وافر، وارد حوزه‌ علميه‌ آمل‌ شد و تا سال‌ 1329 در آن‌ شهر، به‌ تحصيل‌ پرداخت‌ و بخشي‌ از دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پايان‌ برد. پس‌ از آن‌ با تشويق‌ استاد خود، مرحوم‌ آقا شيخ‌ شعباني‌ نوري‌، عازم‌ حوزه‌ علميه‌ مشهد مقدس‌ شد. در بدو ورود به‌ حوزه‌ علميه‌ مشهد، در يكي‌ از مدارس‌ به‌ برخي‌ از طلاب‌ برخورد كه‌ در كسوت‌ روحانيت‌ بودند، ولي‌ نسبت‌ به‌ علماي‌ بزرگ‌ مشهد در آن‌ روزگار، تكريمي‌ نداشتند و تعابيرشان‌ دربارة‌ علما همراه‌ با تندي‌ و طعن‌ بود! اين‌ خاطره‌ چنان‌ براي‌ استاد تلخ‌ بود كه‌ حاضر نشد در چنين‌ حوزه‌اي‌ بماند و درس‌ بخواند. از اين‌ رو مشهد را ترك‌ گفت‌ و به‌ همراه‌ پدر، رهسپار تهران‌ شد تا در آن‌ حوزة‌ عظيم‌ در آن‌ روزگار و در محضر بزرگاني‌ همچون‌ آية‌ حاج‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌، به‌ تحصيل‌ بپردازد. مرحوم‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌ نيز پدر استاد را مي‌شناخت‌ و طي‌ نامه‌اي‌ به‌ مرحوم‌ حاج‌ محمدباقر آشتياني‌، متصدي‌ مدرسه‌ مروي‌، كه‌ از بهترين‌ مدارس‌ آن‌ روز بود، خواستار پذيرش‌ استاد جوادي‌ شد.
با ورود به‌ مدرسه‌ مروي‌ و قبولي‌ در آزمون‌ ورودي‌ آن‌، استاد به‌ خواندن‌ رسائل‌ و مكاسب‌ اشتغال‌ يافتند. پس‌ از آن‌ به‌ فراگيري‌ كفاية‌ الاصول‌ پرداخت‌ و سپس‌ در دروس‌ خارج‌ استادان‌ بنام‌ حوزه‌ علميه‌ تهران‌ شركت‌ جست‌ و همزمان‌، به‌ فراگيري‌ علوم‌ عقلي‌ نيز پرداخت‌. پس‌ از حدود 5 سال‌ تحصيل‌ در تهران‌ و با كسب‌ اجازه‌ از محضر مرحوم‌ آية‌ الله حاج‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌، در سال‌ تحصيلي‌ 35 ـ 1334 به‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ آمد تا از محضر علماي‌ آن‌ ديار نيز بهره‌هاي‌ فراواني‌ برگيرد. از آن‌ سال‌، تا كنون‌ وي‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌ حضور دارد و ضمن‌ بهره‌مندي‌ از محضر علماي‌ بزرگ‌ اين‌ حوزة‌ مباركه‌، خود سر منشأ خيرات‌ و بركات‌ كثيري‌ براي‌ آن‌ بوده‌ است‌.

استادان‌ و دوستان‌
استاد جوادي‌ آملي‌، در دوران‌ تحصيلي‌ خود، با استادان‌ بنامي‌، انس‌ داشته‌ است‌. پدر او معتقد بود كه‌ درس‌ حوزوي‌ را بايد پيش‌ انسان‌ بزرگواري‌ كه‌ خود تزكيه‌ شده‌ باشد، آغاز كرد. بدين‌ منظور، فرزند خود را براي‌ تحصيل‌، نزد آية‌الله فرسيو (ره‌) كه‌ از دانشمندان‌ و علماي‌ بزرگ‌ آمل‌ بود، برد و او در آغازين‌ روز درس‌، جمله‌ «اول‌ العلم‌ معرفة‌ الجبار» را چنان‌ معنا كرد كه‌ استاد خود را هنوز مرهون‌ آن‌ سروش‌ غيبي‌ مي‌داند.
آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، دروس‌ ادبيّات‌ را نزد پدرش‌ و حجج‌ اسلام‌، عبدالله اشراقي‌ شيخ‌ احمدي‌ اعتمادي‌ و برخي‌ ديگر خواند و بخش‌ مهمّ شرح‌ لمعه‌ را نزد مرحوم‌ آية‌ الله شيخ‌ عزيزالله طبرسي‌ فرا گرفت‌. بخش‌ اوامر قوانين‌ را در محضر آية‌ الله ضياي‌ آملي‌ و بقيه‌ را از مرحوم‌ آية‌ الله محمد غروي‌ آموخت‌ در روزهاي‌ تعطيل‌ هم‌ امالي‌ شيخ‌ صدوق‌ را در محضر آية‌ الله ضياء الدين‌ آملي‌ مي‌خواند.
با ورود به‌ تهران‌، به‌ مدرسة‌ علميه‌ مروي‌ رفت‌ و دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پايان‌ برد. از ويژگيهاي‌ مدرسه‌ مروي‌ اين‌ بود كه‌ طلاب‌ آن‌ مي‌بايست‌ در كنار فراگيري‌ علوم‌، قرآن‌ را نيز تلاوت‌ كنند و سالي‌ دوبار براي‌ بازديد كتابها جلساتي‌ تشكيل‌ مي‌شد. انس‌ با كتابخانة‌ نيز نصيب‌ طلاب‌ علوم‌ مي‌شد و توفيق‌ بود تا محصلان‌ با كتابهاي‌ خطي‌ و چاپي‌ آشنا شوند. استاد جوادي‌ آملي‌، دروس‌ رسائل‌ و مكاسب‌ را در محضر آية‌ الله سيد عباس‌ فشاركي‌، آقاي‌ شيخ‌ اسماعيل‌ جاپلقي‌ و آقا شيخ‌ محمد رضا محقق‌ خواند. در بخش‌ فلسفه‌ نيز، شرح‌ منظومه‌، طبيعيات‌، اشارات‌ و بخشي‌ از اسفار را نزد حاج‌ شيخ‌ ابوالحسن‌ شعراني‌ و مقداري‌ از شرح‌ منظومه‌ و شرح‌ اشارات‌ و بخشي‌ از اسفار را خدمت‌ آية‌ الله حاج‌ ميرزا مهدي‌ محي‌ الدّين‌ الهي‌ قمشه‌اي‌ كه‌ عارفي‌ بي‌ نظير و صاحبدلي‌ بي‌ بديل‌ بود فراگرفت‌. براي‌ آموختن‌ شرح‌ فصوص‌ ابي‌ عربي‌ (شرح‌ قيصري‌ بر فصوص‌) به‌ محضر آية‌ الله محمد حسين‌ فاضل‌ توني‌ رفت‌ و دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ را نزد مرحوم‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌ آموخت‌، ضمن‌ اينكه‌ در علوم‌ معقول‌ نيز از ايشان‌ بهره‌هاي‌ فراوان‌ مي‌برد.
با هجرت‌ به‌ قم‌، در سال‌ تحصيلي‌ 35 ـ 1334 در درس‌ بزرگان‌ قم‌، از جمله‌ آية‌ الله العظمي‌ بروجردي‌(ره‌) حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌)، علامه‌ سيد محمد حسين‌ طباطبايي‌(ره‌)، آية‌ الله محقق‌ داماد (ره‌) و آية‌الله ميرزا هاشم‌ آملي‌ (ره‌) حاضر شد. وي‌، ويژگي‌ بارز درس‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) را پرورش‌ روح‌ دقت‌ و آزادگي‌ علمي‌ مي‌داند و بر حكيمانه‌ بودن‌ ديدگاههاي‌ امام‌ در دروس‌ حوزوي‌ تأكيد مي‌نمايد.
استاد جوادي‌ آملي‌، در حدود 25 سال‌ از محضر علامه‌ طباطبايي‌، در علوم‌ نقلي‌ و عقلي‌ بهره‌ بود و در خلوت‌ و جلوت‌، انيس‌ اين‌ مفسر بزرگ‌ قرآن‌ كريم‌ بود. از اين‌ رو خاطرات‌ بسياري‌ از ايشان‌، در سينه‌ دارد كه‌ در بسياري‌ از مصاحبه‌ها و نوشته‌ها، آن‌ را بيان‌ داشته‌ است‌.
از دوستان‌ آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، مي‌توان‌ از آية‌الله شهيد مطهري‌، مرحوم‌ حاج‌ آقا مصطفي‌ خميني‌ و امام‌ موسي‌ صدر نام‌ برد. او در سال‌ 1332 در تهران‌، با شهيد مطهري‌ آشنا شد كه‌ اين‌ دوستي‌ تا زمان‌ شهادت‌ ايشان‌ ادامه‌ داشت‌.
فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌
آية‌ الله عبدالله جوادي‌ آملي‌، در طول‌ عمر شريف‌ خود، تا كنون‌ خدمات‌ علمي‌ و فرهنگي‌ شايان‌ توجهي‌ را به‌ انجام‌ رسانده‌ است‌. وي‌ از سالهاي‌ نخستين‌ تحصيل‌ به‌ تدريس‌ در تربيت‌ طلاب‌ مبتدي‌ مي‌پرداخته‌ است‌ و تا كنون‌، شاگردان‌ بسيار مفيدي‌ را به‌ عالم‌ اسلام‌ تقديم‌ داشته‌ است‌. استاد، همواره‌ بر تهذيب‌ نفس‌ در كنار تحصيل‌ پاي‌ مي‌فشرده‌ و همواره‌ شاگردان‌ خود را به‌ اخلاص‌ در تبليغ‌ معارف‌ وحياني‌ و انس‌ هماره‌ با قرآن‌ و روايات‌ سفارش‌ مي‌نموده‌ است‌.
از خدمات‌ مهم‌ فرهنگي‌ استاد جوادي‌ آملي‌، تأسيس‌ مؤسسه‌ تحقيقاتي‌ و نشر اسراء در سال‌ 1372 است‌. مؤسسه‌ اسراء به‌ منظور پژوهش‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ علوم‌ اسلامي‌ و پاسخ‌ گويي‌ به‌ شبهات‌ موجود در اسلام‌ تأسيس‌ شده‌ است‌ و تا كنون‌ خدمات‌ شايان‌ توجهي‌ را تقديم‌ داشته‌ است‌.

آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، تاكنون‌ كتابهاي‌ بسياري‌ را در زمينه‌هاي‌ گوناگون‌، از جمله‌ تفسير، فلسفه‌، كلام‌، فقه‌ و اصول‌ نگاشته‌ است‌ كه‌ به‌ برخي‌ از آنها اشاره‌ مي‌رود:
1ـ تسنيم‌، تفسير قرآن‌ كريم‌ (تا كنون‌ 4 جلد؛)
2ـ تفسير موضوعي‌ قرآن‌ كريم‌ (در 15 جلد؛)
3ـ رحيق‌ مختوم‌ (2 جلد؛)
4ـ ولايت‌ فقيه‌؛
5ـ عصارة‌ خلقت‌، دربارة‌ امام‌ زمان‌ (عج‌)؛
6ـ عيد ولايت‌؛
7ـ ولايت‌ در قرآن‌؛
8ـ ولايت‌ علوي‌؛
9ـ تجلّي‌ ولايت‌؛
10ـ حكمت‌ علوي‌؛
11ـ ظهور ولايت‌؛
12ـ دنياشناسي‌ و دنياگرايي‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
13ـ علي‌ (ع‌) مظهر اسماي‌ حسناي‌ الهي‌؛
14ـ وحدت‌ جوامع‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
15ـ حيات‌ عارفانة‌ امام‌ علي‌ (ع‌) ؛
16ـ انتظار بشر از دين‌؛
17ـ بنيان‌ مرصوص‌ امام‌ خميني‌ (ره‌)؛
8ـ شريعت‌ در آينه‌ معرفت‌؛
19ـ زن‌ در آينه‌ جلال‌ و جمال‌؛
20ـ حماسه‌ و عرفان‌؛
21ـ صهباي‌ حج‌؛
22ـ فلسفة‌ حقوق‌ بشر؛
23ـ تبيين‌ براهين‌ اثبات‌ خدا؛
24ـ حكمت‌ نظري‌ و عمل‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
25ـ مراثي‌ اهل‌ بيت‌؛
26ـ حكمت‌ و عبادات‌؛
27ـ گنجور عشق‌؛
28ـ كتاب‌ الخُمس‌؛
29ـ اسرار الصلوة‌؛
30ـ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا (ع‌) و القرآن‌ كريم‌؛
31ـ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و الفلسفة‌ الالهيّة‌؛
32ـ كتاب‌ الحجّ؛
بسياري‌ از كتب‌ استاد نيز تا كنون‌ منتشر نشده‌ و مؤسسه‌ اسراء سرگرم‌ تدوين‌ و چاپ‌ آن‌ است‌.

فعاليتهاي‌ سياسي‌
استاد جوادي‌ آملي‌ كه‌ از ياران‌ صديق‌ و از شاگردان‌ مبرّز امام‌ خميني‌ (ره‌) بود، در جبهه‌هاي‌ سياسي‌ نيز هماره‌ پيرو پير و مراد خود بود و در سالهاي‌ مبارزه‌ بر ضد رژيم‌ شاه‌ از هيچ‌ كوششي‌ دريغ‌ نمي‌ورزيد. وي‌ از سال‌ 1342 همراه‌ امام‌ بود و در طول‌ اين‌ دوران‌، بارها مورد دستگيري‌ و بازجويي‌ ساواك‌ قرار گرفت‌.
بخشي‌ از اين‌ مبارزات‌، همكاري‌ در مبارزات‌ مردم‌ آمل‌، سخنراني‌، افشاگري‌ و تنظيم‌ اطلاعيه‌ها و بيانيه‌ها بود.
با شكل‌گيري‌ مبارزات‌ و تظاهرات‌ در همه‌ جاي‌ ايران‌، مردم‌ آمل‌ نيز با ارشادها و راهنماييهاي‌ آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، به‌ صفوف‌ مبارزان‌ پيوستند و رژيم‌ پهلوي‌ را با شكست‌ رو به‌ رو ساختند.
پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ نيز، آية‌ الله جوادي‌ در مسؤوليتهاي‌ گوناگوني‌ به‌ انجام‌ وظيفه‌ پرداخت‌. در سالهاي‌ آغازين‌ انقلاب‌، با حكم‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) به‌ رياست‌ دادگاه‌ انقلاب‌ و حاكميت‌ شرع‌ منصوب‌ شد و همچنين‌ عضو شوراي‌ عالي‌ قضايي‌ بود. از ديگر فعاليتهاي‌ ايشان‌ در آن‌ دوره‌، تدوين‌ لايحة‌ قصاص‌ بود كه‌ همواره‌ مورد نفرت‌ دشمنان‌ انقلاب‌ و ملي‌ گراها بود.
استاد جوادي‌ آملي‌، سفرهاي‌ گوناگوني‌ به‌ كشورهاي‌ مختلف‌ جهان‌، با انگيزه‌هاي‌ تبليغي‌ و سياسي‌ انجام‌ داده‌ است‌. يكي‌ از مهمترين‌ سفرهاي‌ وي‌ سفر به‌ شوروي‌ سابق‌ براي‌ تسليم‌ پيام‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) به‌ گورباچف‌، رهبر وقت‌ اتحاد جماهير شوروي‌ بود كه‌ از ديد صاحب‌ نظران‌ جهاني‌، پديده‌اي‌ بسيار مهم‌ تلقي‌ مي‌شد. از ديگر سفرهاي‌ مهم‌ وي‌، سفر به‌ نيويورك‌ و شركت‌ در نشست‌ اديان‌ و ابلاغ‌ پيام‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ بود كه‌ معظم‌ له‌ با صلابت‌ تمام‌، پيام‌ رهبر ايران‌ را در آن‌ قرائت‌ كردند.
از ديگر مسؤوليتهاي‌ وي‌، عضويت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ قانون‌ اساسي‌ و نيز عضويت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ رهبري‌ در دوره‌هاي‌ اوّل‌ و دوّم‌ بود. وي‌ همچنين‌ از اعضاي‌ جامعه‌ مدرسين‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌، پيش‌ و پس‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌ و نيز هم‌ اكنون‌، امامت‌ نماز جمعه‌ شهر مقدس‌ قم‌ را بر عهده‌ دارد. آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، هم‌ اكنون‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌ به‌ تربيت‌ طلاب‌ مي‌پردازد.

 نظر دهید »

پوشش مردم در قوانین کیفری ایران

04 مهر 1394 توسط ضحی

 

نحوه پوشش مردم در قوانین کیفری ایران

یکي از مبادي ورود دولت ها در گذشته، نحوه پوشش افراد جامعه بود. اين دخالت عموما برخاسته از اقتدارگرايي دولت بوده است. در ايران حکومت پهلوي با دو مصوبه و يک فرمان، دخالت در نحوه پوشش مردم را بنيان گذاشت. اساسنامه لباس رسمي ماموران کشوري و قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ايران که هر دو در سال 1307 شمسي به تصويب رسيد، به ترتيب وضعيت پوشش ماموران رسمي دولت و اتباع ذکور ايران را مورد توجه قرار داد. همچنين فرمان کشف حجاب در سال 1314 سعي در زدودن حجاب زنان ايران و همراه کردن آنان با ظواهر تمدن اروپايي داشت. اما پس از پيروزي انقلا ب اسلا مي، قانونگذار با سه مصوبه پوشش افراد جامعه را مورد توجه قرار داد. قانون تعزيرات سال 1362، قانون نحوه رسيدگي به تخلفات و مجازات فروشندگان لباس هايي که استفاده از آنها در ملا »عام خلا ف شرع است يا عفت عمومي را جريحه دار مي کند مصوب دو مصوبه اي است که گفتمان کيفري در اين زمينه را برگزيد و متعاقبا تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلا مي مصوب 1375 با حذف، 1365. مجازات حبس از ماده 102 و تبديل آن به جريمه، به تخفيف صبغه کيفري بدحجابي روي آورد. دخالت حکومت و نظارت و کنترل در اين حوزه في نفسه پسنديده است اما بايد با توجه به ارزش و کرامت والا ي انسان صورت گيرد و به موازات آن، ارتقاي زمينه هاي فرهنگي در جهت پذيرش قانون و انطباق آن با قواعد رفتاري مورد توجه قرار گيرد. اجراي قانون پس از تصويب آن، ضمن اعتبار بخشيدن به مفاد آن، احترام عموم به بايدها و نبايدهاي مندرج در قانون را به دنبال خواهد داشت.
پوشش و لباس مردم در هر جامعه اي برخاسته از عرف قانون و دين است.
پوشش عرفي; «عرف» قاعده اي است که به تدريج و خودبه خود ميان همه مردم يا دسته اي از آنها به عنوان قاعده اي الزام آور مرسوم شده است و عادت عبارت است از آداب و رسوم اجتماعي که در برقراري نظم اجتماعي موثر بوده، کارکردي چون قانون و چه بسا فراتر از آن دارد. حتي مي توان گفت قانون گاه برگرفته از عرف است و مقنن بايد در تدوين و تصويب قانون، عرف را مدنظر قرار دهد، در غير اين صورت قانون در عمل موفق نخواهد بود.
در جاي جاي جامعه، افراد نقش نگهبان را براي عرف ايفا مي نمايند و به همين جهت قوانيني که با عرف منطبق است، در اجرا موفق تر مي باشد، زيرا اولا: جامعه در قبال اجراي آن عکس العمل منفي و مقاومت نشان نمي دهد، ثانيا: گزارش هاي مردمي به قدرت اجرايي قانون مي افزايد پوشش عرفي پوششي است که آداب و رسوم اجتماعي، استفاده از آن را در اذهان افراد جامعه معقول نموده، مهر پذيرش اجتماعي را بر آن وارد کرده است.

پوشش شرعي

برخاسته از احکام دين است. داشتن حجاب براي زنان در دين اسلا م به گونه اي که غير از صورت و کفين جاي ديگري از بدن نمايان نباشد يا حرمت پوشيدن لباس زربفت براي مردان از اين گونه است.

پوشش قانوني

اين پوشش معمولا در مورد کارکنان دولتي در سازمان هاي خاص، به ويژه نظاميان مورد استفاده قرار مي گيرد.
مباني دخالت حکومت
در نحوه پوشش مردم

اصطلا ح سياست جنايي که عموما به پروفسور آلماني، فويرباخ در سال 1803 م نسبت داده مي شود. از ديدگاه وي به مجموعه شيوه هاي سرکوب گري گفته مي شود که دولت از طريق آن و با توسل به آن، عليه جرم واکنش نشان مي دهد. در اين تعريف آنچه مدنظر است، صرفا جرم است که براساس اصل قانوني بودن جرم بايد در قانون جزا مورد اشاره قرار گيرد و واکنش انتخابي عليه آن نيز مجازات و اقدام تاميني و تربيتي است که براساس اصل قانوني بودن مجازات ها بايد در قانون مصرح گردد.
اما امروزه مفهوم سياست جنايي از مفهوم خود که به جرم و مجازات مي پردازد، فراتر رفته و مقوله هايي را نيز در برمي گيرد که نمي توان صراحتا در حوزه کيفر قرار داد و اين امر ناشي از ناتواني نظام کيفري در پاسخگويي به اين مقوله هاست. بنابراين سياست جنايي امروزه ضمن اينکه دخالت حکومت را در حوزه هاي مختلف به طور متعادل مي پذيرد، به تقليل و حذف ضمانت اجراهاي صرفا دولتي و استفاده از مدل هاي ترميمي در پيکره نظام جزايي اعتقاد دارد. تفکر اقتدارگرا و تفکر ديني که پشتوانه نحوه و ميزان دخالت دولت ها در حوزه هاي مرتبط با سليقه هاي افراد است، نيز براساس سياست جنايي که به آن معتقد است، ضمانت اجراهاي مقبول خود را تعيين، اعلا م و اجرا مي کند.
اما ورود حکومت ها به حوزه خصوصي افراد، گاه برخاسته از تفکر اقتدارگراست.
اين گونه دولت ها در کليه حوزه ها معتقد به نظام مند نمودن هستند و ورود حقوق کيفري را در هر حيطه اي مجاز مي دانند. ويژگي اين اقتدار، بي روح بودن و نفوذ در هر زاويه اي از زندگي افراد است.
ورود در حوزه سليقه اي افراد گاه برخاسته از انديشه ديني است. در اين تفکر، حاکميت ملت در چارچوب حاکميت دين است. البته در طول قرون حاکماني بوده اند که سعي کرده اند تا به مردم بباورانند که اقتدار آنان از جانب خداوند است تا با اين دستاويز از احساسات و باورهاي ديني افراد در راه پيشبرد اهداف خويش سود جويند.
در حکومت ديني به شکل واقعي، حاکميت مطلق از آن خداوند است; لذا کليه شوون زندگي اجتماعي با مذهب آميخته است. شايد نمونه اي آرماني از چنين حکومتي در قانون اساسي ايران که پس از پيروزي مشروطه طلبان در سال 1285 شمسي تدوين و تصويب شد، متبلور است. نفوذ مذهب در اصل دوم متمم قانون اساسي متبلور شده بود که حضور پنج روحاني برجسته را در مجلس شورا قانوني کرده بود تا آنها تشخيص دهند که قوانين موضوعه با قواعد اسلا مي مخالفت ندارد
توجه به پوشش مردم در نظام حقوقي ايران رويکرد قانونگذار ايران به ويژه در حوزه کيفري بر لباس مردم، نمونه اي از مدل هاي حکومتي است که در دو برهه زماني قبل و بعد از انقلا ب اسلا مي مورد بررسي قرار مي گيرد.

قبل از انقلا ب اسلا مي

1- اساسنامه لباس رسمي ماموران کشوري; اين اساسنامه در سال 1307 با هدف متحدالشکل کردن لباس رسمي مامورين دولتي که لباس خاصي نداشتند به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد و در 17 ماده به وضعيت پوشش اين ماموران پرداخت.
ماده اول اين مصوبه ماموران کشوري از رتبه 6 (روساي دواير) به بالا را ملزم به پوشيدن لباس رسمي کرد. نوع لباس رسمي در ماده 2 ذکر شده بود و مشتمل بر ردنکت يقه بسته، شلوار، کلا ه پهلوي، شمشير و کمر، کفش يا پوتين برقي و دستکش سفيد بود.
مواد اين قانون ماموران کشوري را ملزم به پوشيدن لباس رسمي در حين کار دولتي، دعوت هاي رسمي و جشن هاي ملي نموده بود و ظاهرا فاقد ضمانت اجراي کيفري بود، اما از آن جا که ماموران فوق در خدمت دولت بودند، در صورت عدم رعايت موارد مندرج در اين قانون با تنبيهات انتظامي روبه رو مي شدند.
2- قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ايران در داخل مملکت مصوب 1307; اين قانون که همزمان با اساسنامه رسمي ماموران دولتي به تصويب رسيد، نحوه پوشش اتباع ذکور مملکت را مشخص نمود.
همچنان که ملا حظه مي شود ، الزام به پوشيدن لباس متحدالشکل براي افراد با سه شرط زير بود:
- مليت مرد ايراني باشد.
- در داخل مملکت ايران باشد.
- مامور رسمي دولتي نباشد.
ماده سوم قانون متحدالشکل کردن البسه اتباع ذکور ايران به وضع ضمانت اجراي کيفري براي متخلفان از قانون پرداخته بود. اين ضمانت اجرا به دو شکل بود:
اول - افراد شهرنشين: براي متخلفان قانون که شهرنشين بودند، دو مجازات قرار داده شده بود، جزاي نقدي به ميزان يک تا پنج تومان، حبس از يک تا يازده روز و قاضي مخير به انتخاب يکي از دو مجازات فوق بود.
دوم - افراد غيرشهرنشين: مقنن براي روستائيان صرفا مجازات حبس قرار داده بود.

فرمان کشف حجاب

فرمان صادره از سوي رضاخان در هفدهم دي ماه 1314 با موضوع رفع حجاب زنان، يک فرمان دولتي يا حکومتي بود که براساس آن تمام پوشش زنان که شامل چادر، چاقچور، پيچه يا روبند بود، به پيراهني که طول آن با تغيير مد بلند يا کوتاه مي شد، تبديل گرديد. مطابق اين فرمان چادر، چاقچور و هر پوشش ديگر که باعث پوشيدگي سر وصورت و دست ها و پاهاي زنان شود، به عنوان پوشش غير مجاز شمرده مي شد که استفاده از آن ممنوع بود. اين فرمان ضمانت اجراي کيفري براي متخلفان قرار نداد و صرفا ماموران شهرباني در سراسر کشور را مکلف کرد که با مشاهده زناني که از چادر، روبند و روسري استفاده مي کنند، بلا فاصله لباس هاي مزبور را با زور از تن آنان خارج سازند.
مباني جرم انگاري نحوه
پوشش در حکومت پهلوي

شايد در تدوين حکومت قبل از انقلاب اسلا مي در چارچوب سياست جنايي بتوان گفت که جريان اقتدار گراي فراگير (توتاليتر) تا حدي بر ارکان آن مسلط بوده است. در اين جريان تمايل به تقويت و تشديد کنترل دولت بر پاسخ هاي داده شده به پديده مجرمانه بوده که عموما با تقويت موازي اختيارات پليس همراه مي شد واز آن جا که منطق آن گرايش به سمت اقتدارگرايي فراگير بوده غالبا با توسعه قلمرو مداخله دولت و بنابراين با استمرار و تداوم تقريبا کامل سياست جنايي همراه بوده است.
گفتمان کيفري مقنن قبل از انقلا ب بيشتر به واکنش غير کيفري استوار بود و جعل مجازات به عنوان يک واکنش عليه تخطي از قاعده، صرفا در قانون متحدالشکل کردن البسه اتباع ايراني جعل شد. برخورد اداري دولت در اساسنامه لباس تمام رسمي ماموران کشوري و گفتمان اجرايي در زمان کشف حجاب، به اهميت اجراي اين مصوبات در نظر حکومت قبل از انقلا ب اشاره دارد. به همين جهت است که در فرمان کشف حجاب، متخلفان از فرمان را به مجازات محکوم نمي کند، بلکه ماموران دولتي را مکلف به کشف حجاب از چنين زناني مي نمايد. با اين مبنا زناني که مايل به برداشتن حجاب نبودند، حق حضور در جامعه را پيدا نمي کردند.


منبع

 

 نظر دهید »

ازادی

07 شهریور 1394 توسط ضحی

درد امروز جامعه بشری این است که انسان امروز میخواهد ازادی اجتماعی داشته باشد ولی به دنبال ازادی معنوی نمی رود یعنی نمی تواند قدرتش راندارد چون ازادی معنوی را جز از طریق انبیا   نبوت  دین  ایمان  کتابهای اسمانی نمی توان تامین کرد ازادی معنوی بر خلاف ازادی اجتماعی ازادی انسان خودش از خودش است ا  زادی اجتماعی ازادی انسان است از قید واسارت افراد دیگر ولی ازادی معنوی نوع خاصی از ازادی است در واقع ازادی انسان است ازقید اسارت خودش هر وقت شما دیدید بر خشمتان مسلط هستید نه اینه خشمتان بر شما مسلط باشد شما ازاده هستید نکته اینجاست که ابدا ازادی اجتماعی بدون ازادی معنوی عملی نمی شودو امکان پذیر نیست

برگرفته از کتاب ازادی انسان استاد مطهری

 نظر دهید »

پرورش تن و تن پروری

02 شهریور 1394 توسط ضحی

پرورش تن و تن پروری

مرحوم شهید مطهری بحث جالب و دقیقی دارد، تحت عنوان “پرورش تن و تن پروری“، که طرح آن در این جا خالی از لطف نیست. وی در کتاب انسان در قرآن، چنین می نویسد:

“اسلام و “تن پروری” به معنای “نفس پروری” و شهوت پرستی را شدیداً محکوم کرده است، اما پرورش بدن به معنای مراقبت و حفظ سلامت و بهداشت را از واجبات شمرده است و هر نوع عملی را که برای بدن زیان بخش باشد، حرام شمرده است. اسلام آن جا که یک امر واجب (مانند روزه) احیاناً برای بدن مضر تشخیص داده شود، تکلیف آن را ساقط می کند، بلکه چنین روزه ای را حرام می داند؛ هر اعتیادی که برای بدن مضر باشد، از نظر اسلام حرام است. آداب و سنن بسیاری در اسلام به خاطر بهداشت و سلامت بدن وضع شده است.

ممکن است افرادی میان “پرورش بدن” که امری بهداشتی است و “تن پروری” به معنای نفس پروری که “امری اخلاقی” است، فرق نگذارند و خیال کنند اسلام که با تن پروری مخالف است، با بهداشت بدن مخالف است، پس لاقیدی در حفظ سلامت و بلکه کارهایی که مضرّ بهداشت و سلامت بدن است، از نظر اسلام کار اخلاقی است، و این اشتباهی فاحش و خطرناک است. تقویت و سلامت بدن و بهداشت آن کجا، و تن آسایی و تن پروری کجا؟

نفس پروری و شهوت پرستی که در اسلام محکوم است، همان طوری که بر ضد روح پروری است و موجب بیماری روح و روان می گردد، بر ضد بهداشت و پرورش صحیح جسم نیز هست و منجرّ به بیماری جسمی می گردد، زیرا نفس پروری و شهوت پرستی، منجر به افراط کاری ها می شود، و افراط کاری ها منشا اختلالات اساسی در جهازات بدنی.”

وی همچنین در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام، چنین مطرح می کند:

“اسلام طرفدار پرورش جسم است، با این که مخالف تن پروری به مفهوم مصطلح ادبی آن است… جای شک و تردید نیست که تعلیمات اسلام بر اساس حفظ و رشد و سلامت جسم است. علت حرمت بسیاری از امور، مضر بودن آن ها به حال بدن است. یکی از مسلّمات فقه، این است که بسیاری از امور به این دلیل تحریم شده اند که برای جسم انسان ضرر دارند، و یک اصل کلی برای فقها مطرح است که هر چیزی که محرز بشود که برای جسم انسان مضرّ است- ولو هیچ دلیلی از قرآن و سنّت نداشته باشد- قطعاً حرام است.

البته این را هم می گویند که زیان ها بعضی معتد به هستند، و بعضی غیر معتدبه؛ یعنی زیان آن قدر کم است که قابل اعتنا نیست. اسلام در تکالیف خود حرج ایجاد نمی کند. یعنی این مقدارها را از نظر اسلام تحریم نمی کنند، به صورت مکروه ذکر می شود، یا می گویند: ترکش مستحب است… در سنّت، زیاد می بینیم که خوردن فلان میوه یا فلان سبزی مثلاً مستحب است، چون دندان ها را محکم می کند، دیگری فلان بیماری را از بدن بیرون می برد، و این موارد در سنّت زیاد است که ملاک یک حرام یا یک مستحب و یا یک مکروه، زیان رساندن، یا مفید بودن و یا مفید نبودن است. فلان چیز چون برای معده خوب است، مستحب است.

بنابراین، پرورش جسم در حدود پرورش علمی، بهداشت، سلامت و تقویت جسم، که جسم نیرو بگیرد، یک کمال است. می دانیم همه کسانی که از نظر بدن نیرومند بوده اند، این نیرومندی برایشان کمال شمرده شده است؛ مثلاً، امیرالمومنین نیرومند بوده و نیروی بدنی داشته است، و این جزء کمالات آن حضرت است… .

تن پروری که بد است، غیر از پرورش تن به معنای بهداشت است. آن تن پروری در واقع نفس پروری است که اغلب بر ضدّ بهداشت جسم و پرورش جسم می باشد. آن تن پروی که بد است، معنایش این است که انسان، نفس پرور و شهوتران باشد؛ یعنی همیشه دنبال تمایلات نفسانی خود باشد، و ربطی به مساله رشد جسم ندارد، و اتفاقاً قضّیه، درست برعکس است؛ یعنی اگر انسان زیاد دنبال پرورش تن به معنای نفس پروری برود، به جسمش زیان می رساند… یک آدم تنبل و تن پرور، دنبال لذت های دیگراست. شب تا صبح نمی خوابد برای این که در فلان مجلس عیش شرکت کند. پدر جسم و اعصاب خودش را در می آورد.”

منبع:
ورزش در اسلام ، حسین صبوری

 نظر دهید »

سیاسی

27 مرداد 1394 توسط ضحی
 نظر دهید »

نقاشی ومجسمه سازی در روایات

26 مرداد 1394 توسط ضحی

ایا نقاشی در اسلام منع شده  است؟

آنچه فراروى داريد, نوشتارى است در مقوله هنر نقاشى و مجسمه سازى از ديدگاه دين, براساس منابع و مدارك اهل سنّت, از عبدالمجيد وافى, استاد دانشگاه الازهر مصر, كه از مجلّه (رسالة الاسلام) شماره 51 ـ 52 برگرفته شده كه پس از ترجمه توسط برادر فاضل جناب آقاى محمد حسين واثقى, تقديم مى داريم, به اميد آن كه مفيد افتد و اهل نظر را به كار آيد.
فقه
***

ترديدى نيست كه هرگاه در موضوع نقاشى و مجسمه, به فتواى فقيهان مى نگريم, مى بينيم بيشتر بر حرام بودن تأكيد دارند تا روا بودن, هر چند در مقدار تأكيد و حدود سخت گيرى بر حرام بودن تفاوت دارند.

به عنوان مثال: نوويّ, از بزرگان مذهب شافعى, دايره حرام بودن را بسيار گسترده مى داند و چنين مى نويسد:

(فتواى پيروان شافعى و ديگر عالمان دينى اين است: نقاشى چهره حيوان, بى چون و چرا حرام است; زيرا در روايات, وعده عذاب شديد الهى داده شده است. فرقى نمى كند كه اين نقاشى در وسيله مورد استفاده كشيد شده باشد و يا فقط جنبه تزيينى داشته باشد و فرق نمى كند كه نقاشى بر روى لباس, يا فرش, درهم, دينار, ظرف و ديوار و همانند اينها باشد. در هر صورت حرام است; چرا كه به مفهوم همانندى با آفريدگارى خداوند است, ليكن نقاشى درخت و پالان شتر و جز اينها كه جاندار نيستند, حرام نيست. اين, نسبت به اصلِ صورتگرى و نقاشى.

اما استفاده از ابزار و چيزهايى كه نقاشى چهره حيوان بر روى آنها انجام گرفته است, دو صورت دارد: اگر بر ديوار آويخته و يا در لباس كهنه و مانند آن باشد كه استفاده نمى شوند, حرام است و اگر در فرشى كه زيرپا گسترده مى شود و يا متكايى باشد كه مورد استفاده قرار مى گيرند, حرام نيست. [حاصل فتواى ايشان: اگر به صورت تزيينات استفاده شود حرام است وگرنه حرام نيست] و آيا بودن نقاشى در منزل مانع ورود فرشتگان مى شود يا خير, مطلب ديگرى است.

در تمام اين موارد, فرقى بين نقاشى و مجسمه نيست.)

در پايان مى افزايد:

(اين بود خلاصه فتواى ما در اين موضوع و به همين مضمون تمام علما, صحابه و تابعان و پس از آنها, فتوا داده اند. فتواى ثورى, مالك, ابوحنيفه و ديگران نيز همين است.

شمارى از فقيهان گذشته, بين مجسمه و نقاشى فرق گذاشته و گفته اند:

(صورتگرى به گونه مجسمه كه سايه مى اندازد حرام است, امّا نقاشى ساده, حرام نيست.)

اين فتوا به نظر ما باطل است; زيرا پرده اى را كه پيامبر منع كرد, فقط نقاشى داشت و كسى ترديد ندارد كه ناپسند بوده است و غير از اين روايت, احاديث ديگرى نيز, بر حرام بودن مطلق نقاشى دلالت مى كنند.

زهرى مى گويد:

(صورتگرى به طور مطلق حرام است. همچنين استفاده از چيزهايى كه صورتگرى در آنها انجام شده و نيز وارد شدن به خانه اى كه اينها در آن جا نگهدارى مى شوند, چه به صورت نقاشى بر روى لباس باشد و يا به صورت مجسمه و باز تفاوتى نيست كه نقاشى بر روى ديوار و لباس و فرش باشد كه مورد استفاده قرار مى گيرند و يا بر روى چيزهايى باشند كه تنها جنبه تزيينى دارند. همگى حرام هستند.)

ظاهر احاديث بر اين فتوا دلالت مى كنند, بويژه حديث بالشت كوچك كه مسلم, آن را نقل كرده است و اين فتوا از قوت برخوردار است.)1

ديديد كه نووى, با سخت گيرى در مورد صورتگرى جانداران فتوا داد و به نظر او فرق نمى كرد كه صورتگى در لباس يا فرش, درهم, دينار, ظرف و ديوار و ياهمانند آنها باشد.2

اگر به اين فتواى او عمل كنيم, بايد بگوييم كه براى هيچ هنرمندى جايز نيست كه هيچ گونه از گونه هاى جانداران و انسان را براى هيچ هدفى از هدفهاى زندگى به تصوير كشد.

و نيز ديديد كه او بر حرام بودن نگهدارى چيزهايى كه ديگران بر روى آن تصويرگرى و نقاشى كرده اند نيز, سخت گيرى كرد و جايز ندانست, مگر به عنوان وسيله زندگى و مورد استفاده, چون فرشى كه زير پا پهن مى شود و همانند آن.

نتيجه كلام ايشان: نگهدارى ظرفهايى كه نقاشى دارند به صورت تزيينات و آويختن تابلوى نقاشى بر ديوار و آنچه كه همانند اينهاست, جايز نيست.

وملاحظه شد كه وى خواست در ضمن بيان كند: آيا فرشتگان رحمت وارد منزلى مى شوند كه نقاشى در آن نگهدارى مى شود, يا خير؟

وى از فرق گذاردن بين مجسمه, عكس و نقاشى, دورى جست و در همه اين موارد, شيوه منع و تحريم را در پيش گرفت.

و نيز نخواست به حديثى بپردازد كه بين مجسمه و نقاشى فرق گذاشته است; تا به باطل بودن آن نظر دهد و اين حديث را با روايت ديگر معارض بداند و به اعتبار آن رأى دهد.

از آنچه نووى بيان كرد روشن شد كه شمارى از علما, بين مجسمه و نقاشى فرق گذارده اند (هر چند خود نپذيرفت) اينان, ساخت و نگهدارى مجسمه را حرام و عكس و نقاشى را جايز دانسته اند, چه بر روى لباس و غير آن باشد و چه براى استفاده در امور زندگى, آويختن بر ديوار و… به كار رود.

شمارى از فقيهان اين قدر سخت گيرى نداشته اند و به گونه جزئى اجازه داده اند, چون قاضى عياض از فقهاى مالكيه كه اسباب بازى كودكان دختر را جايز مى داند:

(مجسمه هايى كه كودكان دختر با آن بازى مى كنند, چون عروسكهاى زيبايى كه از گچ و پنبه و مانند آن ساخته شده است.)

او براى اثبات جواز, به اين روايت استدلال كرده است:

(عايشه, وقتى با پيامبر ازدواج كرد كودك بود و اسباب بازى كوچكى از همين گونه داشت كه او و همبازيهايش با آن بازى مى كردند.)

قرطبى در ذيل اين حديث مى نويسد:

(علما گفته اند اين براى ضرورت است, زيرا كودكان دختر براى تربيت اولاد به آن نياز دارند.)3

گروهى از علما, مجسمه را به طور مطلق جايز دانسته اند, تا چه رسد به عكس و نقاشى. براى اثبات جواز, به آيه شريفه اى استدلال كرده اند كه داستان حضرت سليمان را حكايت مى كند:
(يعملون له مايشاء من محاريب وتماثيل و…)4

براى وى, هر چه مى خواست از بناهاى بلند و تنديسها و… مى ساختند.

و گويند تمثال عبارت است از هر شكلى كه به صورت انسان, يا حيوان ساخته شود. و نيز گويند كه حضرت سليمان, انواع مجسمه ها: از شيشه, مس و سنگ و مرمر داشت.

برخى از اينها, مجسمه پيامبران گذشته و عالمان و صالحان بودند و بعضى مجسمه حيوانات. نقل شده, او بر تختى مى نشست استوار بر دو مجسمه كه نيم تنه پايين آنها شير و نيم تنه بالاى آنها خروس بود. هر گاه بر تخت بالا مى رفت, شيرها پاهاى خود را دراز مى كردند و هر گاه پايين مى آمد, خروسها بالهاى خود را مى گستردند.

پس اينها مجسمه هاى ساده اى نبودند, بلكه حركت معينى داشتند.

اين فتوا را مكى, در هدايه آورده و پيش از وى, نحاس نيز, چنين فتوايى داشته است.

همان گونه كه به كار سليمان استدلال كرده اند به كار مسيح نيز استناد جسته اند كه قرآن, از زبان وى مى فرمايد:
(… انى اخلق لكم من الطّين كهيئة الطَّير فأنفُخُ فيه فيكون طيراً باذن اـ…)5.

من براى شما از گِل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم, به اذن خدا, پرنده اى مى شود.

اين ديدگاه ها در تفسير قرطبى آمده است. هر چند وى, رواياتى رانيز آورده كه با اينها تعارض دارند و اشتباه آنها را هم روشن مى كند.6

حقيقت اين است كه هر فقيه و عالمى, در اين موضوع, فتواى خاصى دارد كه خود آن را پسنديده و رواياتى وجود دارد كه هر كسى براى اثبات نظريه خود, به آنها استدلال كرده است.

روش ما در اين موضوعِ اختلافى, آن است كه به خدا و پيامبرش واگذاريم, تا به اين كلام خدا عمل كرده باشيم:
(فان تنازعتم في شيءٍ فردُّوه الى اـ والرسول ان كنتم تؤمنون باـ واليوم الآخر ذلك خير واحسن تأويلا.)7

هرگاه در امرى اختلاف پيدا كرديد, اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد, به خدا و پيامبر رجوع كنيد. در اين, خير شماست و سرانجامى بهتر دارد.

پس لازم است دلايل مهمى كه از كتاب و سنت بر اين موضوع وارد شده, به بوته بررسى نهاده شود, تا حق روشن گردد. ابتدا روايات را مى آوريم كه هم شمارشان زياد است و هم گفت وگوهاى فراوانى درباره آنها صورت گرفته است, از جمله اين روايات:

1 . از عايشه نقل شده است:
(أنها نصبت ستراً وفيه تصاوير. فدخل رسول اـ, صلّى اـ عليه وآله وسلم, فنزعه. قالت: فقطعتها وسادتين فكان يرتفق عليهما.)8

در خانه پرده اى آويخته شده بود كه تصويرهايى داشت. پيامبر(ص) وارد شد و آن را كند. من پرده را پاره كردم و دو پشتى از آن ساختم و حضرت بر آنها تكيه مى كرد.

اين حديث را همگان پذيرفته اند. احمد بخش آخر حديث را چنين نقل كرده است:
(فقطعته مرفقتين فلعد رايته متكئاً على احداهما وفيها صورة.)9

من آن را پاره و به دو پشتى تبديل كردم و پيامبر را مى ديدم كه بر يكى تكيه مى كرد و عكس هم در آن بود.

در اين حديث, واژه تصوير, به صورت جمع آمده است. آيا مى توان از روى قطع گفت كه پيامبر پرده را نپسنديد و پاره كرد, فقط به اين دليل كه نقاشى داشت؟

ما كه نمى توانيم بپذيريم, زيرا خود حديث مى گويد: (تصوير كامل در يكى از پشتيها بود و پيامبر(ص) بر آن تكيه مى كرد.)

اگر كندن و نپسنديدن به خاطر نقاشى بوده است, مى توان گفت: فتواى بر حرام بودن, مورد دارد. اگر روايت دلالت مى كرد كه نقاشى پس از پاره شدن پرده, به طور كلى از بين رفت و يا به گونه اى قرار گرفت كه از تصوير بودن خارج شد, حكم به حرام بودن پذيرفته است, ليكن حديث مى گويد تصوير باقى بود و پيامبر(ص) بر آن تكيه مى كرد. پس بايد عامل ديگرى را جست كه چرا پيامبر(ص) پرده را كند و عايشه آن را به دو پشتى تبديل كرد.

به نظر من, انگيزه واقعى آن بود كه حضرت رفاه طلبى را دوست نداشت و نظر حضرت آن بود كه منزلش از وسايل تزيينى و آسايش خالى باشد. نه آن كه آراستن منزل و داشتن پرده و فرش و مانند آن براى مردم حرام باشد, بلكه جايگاه پيشوايى پيامبر چنين اقتضا مى كرد و سزاوار بود كه از اين وسائل استفاده نبرد.

بر اين مطلب حديث ديگرى كه مسلم از عايشه نقل كرده دلالت مى كند.

او مى گويد:
(كان لها ستر فيه تمثال طائر وكان الداخل اذا دخل استقبله. فقا ل رسول اـ, صلّى اـ عليه وآله وسلم, حولى هذا. فانى كلما دخلت فرأيته ذكرت الدنيا.)10

ما پرده اى داشتيم كه عكس پرنده داشت. چنان آويخته شده بود كه هرگاه كسى وارد مى شد, رو به روى آن قرار مى گرفت.

حضرت فرمود: آن را تغيير بده, چون هرگاه وارد مى شوم, دنيا به نظرم مى آيد.

در حديث ديگرى آمده:
(انه كان لها ثوب فيه تصاوير ممدودة الى السهوة [ والسهوة بيت صغير منحدر فى الارض قلبلاً شبيه بالمخدع] فكان النبي,صلّى الّه عليه وآله وسلم, يصلى اليه [اى انه كان تجاهه و هو يصلى مستقبلا القبلة] فقال أخريه عنى, قالت: فأخرته فجعلته وسادتين.)11

در منزل عايشه, پارچه اى بود داراى نقش و نگار و آويخته برگنجه اتاق كه پيامبر به آن سوى نماز مى گزارد.

پيامبر(ص) فرمود: آن را از برابر من كنار بِنه.

عايشه گفت: آن را كنار زدم و سپس دو پشتى از آن ساختم.

قرطبى در شرح حديث مى نويسد:

(شمارى از على گفته اند: برداشتن پرده و دستور آن حضرت به كنار نهادن لباس عكس دار, از باب ورع بوده است; زيرا جايگاه پيامبرى و رسالت, بلند است.)12

با اين بيان روشن شد كه اگر پيامبر(ص) پرده اى را نپسنديد (چنانكه در حديث مورد بحث آمده است) و يا به همسر خود دستور داد كه محل پرده را كه رو در روى منزل و رو به روى وارد شوندگان قرار داشت, تغيير دهد و يا فرمود: لباس نقش دار از جلو روى وى, به هنگام گزاردن نماز بردارد (چنانكه در دو حديث اخير آمده بود) عامل چه بوده است؟ همه اينها اعلام مى كند كه سرّ قضيّه, كمال طلبى حضرت بوده است و همين انگيزه بود كه دنيا را در نظر آن بزرگوار,ناپسند نمود و ازدل مشغوليها دورى جست.

پس اين برخوردها, ارتباطى به نقاشى در اين يا آن پرده ندارند.

2 . ابوهريره مى گويد:
(قال رسول اـ, صلّى اـ عليه وآله وسلم: (اتانى جبريل فقال: انى كنت اتيتك الليلة فلم يمنعنى ان ادخل البيت الذي انت فيه الاّ أنه كان فيه تمثال رجل وكان فى البيت قرام ستر فيه تماثيل و كان في البيت كلب.
فمر برأس التمثال الذى في الباب يقطع يصير كهيئة الشجرة و امر بالستر يقطع فيجعل وسادتين منتبذتين توطان و امر بالكلب يخرج…)13

پيامبر فرمود: جبرئيل نازل شد و گفت: شب گذشته آمدم, به خاطر مجسمه مردى كه در منزل شما بود, به نزدتان نيامدم.

در منزل پيامبر(ص) پارچه نازكى بود كه مجسمه داشت و بچه سگى نيز آن جا بود. پيامبر(ص) دستور داد, سرمجسمه را بريدند و به شكل درخت درآمد و امر كرد پرده را تبديل به تشك كردند كه زير پا نهاده مى شد. امر فرمود بچه سگ را بيرون كردند.

تمام آنچه كه در اين روايت ياد شده, آن كه: جبرئيل(ع) از ورود به خانه اى كه در آن, اين چيزها بود, سرباز زد. امكان دارد كسى بگويد: آيا وارد شدن وى به خانه پيامبر(ص) براى آن بود كه مجسمه, عكس و سگ را خوش نمى داشت؟ يا از آن جهت بود كه گرايش به اين چيزها, علاقه مندى به دنيا, رفاه طلبى و لهو به شمار مى آمد. در صورتى كه از پيامبر(ص) خواسته شده بود: از هر چيزى كه او را همانند گردن فرازان و مرفّهان و اهل لهو قرار مى دهد, دورى كند.

بله, حديث صراحت دارد كه جبرئيل به حضرت دستور داد: سرمجسمه را جدا سازد و پرده را تغيير دهد و سگ را بيرون كند, ولى به نظر ما, اين دستور جز براى آن نبود كه حالت رفاه طلبى راكه اين چيزها, براى آن قرار داده شده بود, دگرگون سازد; زيرا پيامبر(ص) والاتر ازآن است كه به مظاهر رفاه طلبى و برترى جويى بپردازد كه شيوه و ويژه فرمانروايان و حاكمان دنياست.

ترديدى نيست كه فرق است, بين داشتن پرده اى كه نقاشى دارد و دگرگون كردن آن به دو پشتى كه مورد استفاده قرار مى گيرد و ديگر حكايت از زيادجويى و رفاه جويى ندارد.

همچنين برپا بودن مجسمه مردى كه بيانگر شكلى از شكلهاى علاقه مندى و فزونى خواهى و تجمل پرستى است و نگهدارى بچه سگ, بدون هيچ نيازى, جز براى لهو ولعب نيست; زيرا نگهدارى سگ نگهبان و همانند آن جايز است و اشكالى ندارد. امّا نگهدارى سگ از سر لهو و تظاهر به برترى, برخاسته از علاقه مندى خاص است كه اسلام آن را نمى پسندد و دوست ندارد كه فرزندان امت, بر دوستى آن رشد كنند.

اين مطلب را آنچه كه امروز در برخى از خانه ها مشاهده مى كنيم, روشن مى كند كه علاقه خاصى به نگهدارى سگ و همانند آن, چون: كركس و گاهى به ميمون دارند.

تمام اينها ازسر بيهودگى و تظاهر به مظاهر تجمل پرستى است و اسلام آن را روا نمى داند.

براى امت اسلام, جايز نيست بر اين روش باشد, تا چه رسد به پيامبر(ص) كه به طريق اولى, جايز نيست كه در خانه وى, از اين چيزها باشد.

به نظر من, اين همان چيزى است كه بايد حديث به آن تفسير شود.

بدين جهت, اين حديث, ربطى به حرام بودن نقاشى و مجسمه و حرام نبودن آن ندارد.

3 . از ابن عباس نقل شده است:
(وجاء رجل فقال انى اصور هذه التصاوير فأفتنى فيها. فقال: سمعت رسول اـ, صلّى اـ عليه وآله وسلم, يقول: كل مصور فى النار يجعل له بكل صورة صورها نفساً تعذبه فى جهنم, فان كنت لابد فاعلاً فاجعل الشجر ومالانفس له.)14

شخصى آمد پيش من و گفت: من, اين تصوريها را نقاشى مى كنم, نظر خود را درباره اينها ابراز بدار. گفتم: از رسول خدا شنيدم فرمود: هر تصويرگرى در آتش است. خداوند, در برابر هر تصويرى كه تصويرگر كشيده, چيزى مى آفريند كه او را در جهنّم عذاب دهد. پس اگر ناگزيريد كه نقاشى كنيد, درخت و آنچه روح ندارد,نقاشى كنيد.

اين حديث نيز, مورد اتفاق است.

اين روايت, مورد استناد كسى است كه بين صورتگرى حيوان و درخت و همانند آن فرق مى گذارد. نهايت چيزى كه در اين حديث وجود دارد, سخن ابن عباس است كه از قول پيامبر نقل مى كند: (هر تصويرگرى در آتش است.)

4 . همانند اين حديث, حديثى است كه از ابن عمر نقل شده است:
(ان رسول اـ, صلّى اـ عليه وآله وسلم, قال: الذين يصنعون هذه الصور يعذّبون يوم القيامة يقال لهم أحيوا ما خلقتم.)15

رسول خدا(ص) فرمود: آنان كه تصويرها رامى سازند, در روز قيامت عذاب مى شوند. به آنان گفته مى شود: آنچه را كه ساخته ايد, زنده كنيد.

اين حديث, مورد پذيرش همگان است.

و روايت شده است از رسول خدا(ص) كه فرمود:
(من صور صورة عذبه اـ يوم القيامة حتى ينفخ فيها الروح و ما هو بنافخ.)16

كسى كه صورتى رانقاشى كند, خداوند در روز قيامت او را عذاب مى دهد, تا به آن روح بدمد و نمى تواند روح بدمد.

اين حديث را بخارى, ترمذى ونسائى از ابن عباس نقل كرده اند.

امور زير را در احاديث ياد شده, به بوته بررسى مى نهيم:

1 . از حديث ابن عباس و ابن عمر فهميده مى شود كه بحث در مورد تصوير معينى بوده است; زيرا شخصى مى گويد از ابن عباس پرسيدم: (من اين نقاشيها را مى كشم در مورد آن براى من فتوا بدهيد.) ابن عمر از پيامبر نقل مى كند: (كسانى كه اين تصويرها را نقاشى مى كنند.)

در اين صورت, اينها تصويرهاى معينى بوده و كلام بر مبناى آن جارى شده و حكم بر آن استوار شده است. شايد تصويرهايى بوده با شعارهاى اعتقادى و مخالف اعتقاد مسلمانان چون (بت) كه پرستيده مى شود. بر اين مطلب حديثى كه از مسلم و غير او نقل شده است, دلالت مى كند. پيامبر (در نوكى) را كه عايشه داشت و تصوير اسبهاى بالدار در آن بود, پاره كرد و از آن دو بالشت ساخت.

(در نوك) بافته شده داراى كرك, همانند حوله كه در صنعت بافندگى روى آن نقاشى مى شده است.

پس اين روايت آخرى, از گونه مشخص نقاشى بحث مى كند كه همانا اسب بالدار باشد. عادت به كشيدن فرشتگان بالدار معروف و رايج بوده است. اين توصيف را از كتابهاى دينى گرفته بودند, همان طور كه خداوند متعالى مى فرمايد:
(اولى اجنحة مثنى وثلاث ورباع)17

فرشتگان داراى بال: دو و سه و چهار.

به ذهن مى آيد كه تصوير اسب بالدار, شكل فرشتگان و بالهايشان را تلقى مى كند. پس گويا پيامبر جايز ندانست كه بر موضوع فرشتگان بدون شناخت پرداخته شود, هر چند از دور. پس حضرت اين نوع تصويرگرى را نپسنديد.

در پى اين مطالب, مى توانيم بگوييم كه سزاوار است به تصويرهايى كه قداست دارند, چون: پيامبر و فرشته و همانند اينها, از روى لذت نگاه نشود.

2 . برخى از اين احاديث, از تصويرگران و نقاشى به طور كلى سخن مى گويند, بعضى اشاره دارند كه حرام بودن تصوير, مخصوص جانداران است و درپاره اى از روايات, نقاشى بر روى لباس و مانند آن را استثنا كرده است. پس مفهوم اين احاديث بين عام و خاص, مجسمه و عكس و نقاشى دور مى زند.

واين امر, بعضى از علما را واداشت كه با تأويل اين احاديث, از تضاد و درگيرى به درآيند. از جمله, نظريه مهمى كه در اين موضوع ديدم, رأى ابوعلى فارسى است. او مى پذيرد كه قدر متيقن در اين احاديث و مانند آنها, حكم به عذاب صورتگر است. در وراى اين قدر متيقن و مورد اتفاق, اخبار واحد ديگرى وجود دارد كه يقين آور نيستند. به اين قدر متيقن مشترك, مطلب ديگرى افزوده مى شود: به آنها دستور داده مى شود آنچه را كه آفريديد زنده كنيد.

اگر ما از آنچه كه افزون بر قدر مشترك است, چشم بپوشيم براى ما جز اين باقى نمى ماند كه اين روايات, از عذاب صورتگران خبر مى دهند.

مانند اين روايت:
(ان اشد الناس عذاباً يوم القيامه المصورون.)

عذاب صورتگران در قيامت, از همه شديدتر است.

ابوعلى فارسى در اين موضوع مى گويد

(مراد از تصويرگران كه عذابشان در قيامت از همه سخت تر است (فرقه مجسّمه) اند. كسانى كه مى گويند خداوند جسم است و خدا را به خلق تشبيه مى كنند. اين فرقه, باصريح قرآن مخالفت كرده اند كه مى فرمايد: (چيزى همانند خداوند نيست.), (كسى همتاى خداوند نيست).

اين گروه, با اين اعتقاد, مستحق عذاب سخت خداوند شده اند; چرا كه اينان در امور اعتقادى, به خداوند افترا زده اند.

توحيد, مهم ترين عقيده اى است كه پيامبران آن را آورده اند, چون در ارتباط با ذات خداوند است. از اين روى, فرقه مجسمه, به خاطر بزرگى گناهشان, مستحق شديدترين عذاب الهى شده اند.

زيرا گمان نمى رود كه مجرد ساختن مجسمه و نقاشى, به طور مطلق, در نزد شارع موجب شديدترين عذاب اخروى گردد. آيا صورتگرى با گناه زنا, يا با كشتن فردى كه خداوند آن را حرام كرده, برابر است؟ و جز اينها گناهان بزرگ ديگر؟)

اينك پس از اين مقدمه شايسته است عين سخن وى را از كتاب( حجت) بياوريم:

(…اما قول خداوند كه فرمود: (سپس گوساله را قرار دادند), (به خاطر قرار دادن شما گوساله را) (آن گوساله را قرار دادند و ستمگر بودند), (قوم موسى در پى او از زيورهايشان گوساله مجسم قرار دادند), اصل كلام در همه اينها, به اين گونه است: (گوساله را خدا قرار دادند.) مفعول دوم جمله حذف شده است.

شاهد اين مطلب آن است كه جمله, يا به ظاهرش حمل مى شود, چون: (كمثل العنكبوت اتخذت…)18 و يامفعولى كه حذف شده مورد نظر است. پس ما در اين صورت, نمى توانيم كلام را بدون در نظر گرفتن مفعول محذوف, حمل به ظاهر كنيم. زيرا خداوند, كه در اين آيه شريفه مى فرمايد:
(ان الّذين اتخذوا العجل سَيَنالهم غضب من ربهم وذلّة فى الحياة الدنيا.)19

آنان كه گوساله را برگزيدند, به زودى به غضب پروردگارشان گرفتار خواهند شد و در زندگى اين جهانى, به خوارى خواهند افتاد….

روشن است كسى كه گوساله را بسازد, يا بتراشد و يا هرگونه كارى روى آن انجام دهد, سزاوار خشم خداوند و در نزد مسلمانان, مستحق وعده عذاب نمى شود. [پس بايد پرستش گوساله منظور باشد.] اگر كسى بگويد: در حديث آمده است: (صورتگران عذاب مى شوند.), يا در پاره اى از روايات آمده است: (به آنان دستور داده مى شود: آنچه را آفريديد, زنده كنيد.) مى گوييم: همان گونه كه گفته شد, قدر متيقن آن, صورتگرانى عذاب مى شدند كه خداوند را شبيه اجسام تصوير كرده اند.

افزون بر اين, جز خبرهاى واحد, دلالت بر اين مطلب ندارند كه آنها هم علم آور نيستند و اجماع نيز, با اينها از بين مى رود.)

كلام ابوعلى فارسى پايان يافت, لكن از مواردى كه ضرورت دارد مورد توجه قرار گيرد و يادآورى شود, اين است كه ايشان, جايز بودن ساختن و تراشيدن گوساله و… را مسلم گرفته و گفت:

(اين كارها قطع نظر از هر مطلب ديگر, ممكن نيست كه سبب خشم خداوند شود.)

هر گاه كسى در برابر ايشان قرار گيرد و اشكال كند كه اين حديث را چه مى گوييد:
(ان اشد الناس عذابا يوم القيامه المصورون.)

صورتگران, در روز قيامت سخت ترين كيفر را دارند.

پاسخ او همان تأويلى است كهخود در عبارت فوق داده است. ترديدى نيست كه اين ديدگاه, درخور توجه است و جهان در موضوع صورتگرى به آن نزديك مى شود. در جهان قرن چهاردهم زمينه آماده مى شود براى كسى كه اطمينان ندارد به حرام بودن و ياناگزير مى شود بسان ابوعلى فارسى, به توجيه روايات عذاب بپردازد.

تا اين جا روشن شد كه استنباط حكم حرمت از احاديث پيامبر(ص) امر قطعى و پايدار نيست, آن گونه كه برخى بر اين باورند و به سخت گيرى مى پردازند, بلكه موضوع بيش از اين نيست كه اين ديدگاه, برداشتى است از روايات پيامبر(ص) و ما برداشت ديگرى داريم كه با آن, ناسازگار است.
بررسى آيات

اينك, پس از بررسى روايات, به آيات مى نگريم, تا ببينيم آيا در قرآن كريم, دليل و يا شبه دليل بر حرام بودن نقاشى و مجسمه وجود دارد, يا خير؟

1 . برخى كلمه (الانصاب) را در قول خداوند متعال كه مى فرمايد:
(انّما الخمر و الميسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه.)21

همانا شراب و قمار و بتها و گروبندى با تيرها, پليدى و كار شيطان است, از آن اجتناب كنيد. به (اوثان) تفسير كرده اند. با اين كه اين تفسير, روشن ترين ديدگاه در تفسير (الانصاب) نيست, بلكه روشن ترين تفسير آن است كه (انصاب) سنگهايى بوده كه نصب مى كرده اند و بر آنها قربانى مى كرده اند.

هيچ كس مخالفت نكرده كه بت گرفتن مجسمه و ساختن بت, ترويج شرك است و حرام بودن آن مورد اتفاق, لكن صحيح نيست كه حكم به تحريم را بگسترانيم و همه گونه مجسمه را در زير پوشش آن قرار دهيم, حتى آن مواردى كه قصد ترويج بت پرستى نيست و اين معنى از آن فهميده نمى شود.

2 . خداوند در سوره سبأ از سليمان و آنچه را كه به او داده بود, چنين خبر داده است:
(يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل و جفان كالجواب و قدور راسيات اِعملوا ال داود شكراً وقليل من عبادى الشكور.)22

براى وى هر چه مى خواست از بناهاى بلند و تنديسها و كاسه هايى چون حوض و ديگهاى محكم بر جاى, مى ساختند. اى خاندان داود براى سپاسگزارى كارى كنيد و اندكى از بندگان من سپاسگزارند.

پيش از اين, بيان كرديم كه شمارى از عالمان, با استناد به همين آيه, ساخت تمام گونه هاى مجسمه و صورتگرى را جايز مى دانند. كسانى كه آن را منع مى كنند, در تفسير آيه مى گويند:

(حكم جواز صورتگرى, مربوط به شريعت ديگر, غير از شريعت ما بوده است و در دين اسلام, صورتگرى حرام است.)

حق اين است كه نمى شود به همين آسانى, ازموضوع گذشت و به استناد رواياتى كه شرح داديم و نظر علما را درباره آن بررسى و تفسير كرديم. بر حرام بودن حكم كرد.

سياق آيه كريمه, كه اين مطلب را در مورد سليمان بيان مى كند, دلالت دارد بر ستايش نعمتهاى الهى كه براى او مقرر شده و شمارش جلوه هاى تمدن و ترقى صنعت, در عصر وى. آن گاه, اين آيه, غرفه ها, مجسمه ها, كاسه ها و ديگها را يادآورى مى كند, همان گونه كه پيش از اين, از تسخير باو سخن گفت:
(ولسليمن الرّيح غدوّها شهر و رواحها شهر.)

و باد را مسخّر سليمان كرديم. بامدادان يك ماهه راه مى رفت و شبانگاه يك ماهه راه.

و پيش از اين از نعمتهايى كه به به داود,پدر سليمان, بخشيده بود, سخن به ميان آورد:
(ولقد اتينا داود منّا فضلاً ياجبال اَوّبي معه والطَّير والنّاله الحديد.)

داود را از سوى خود فضيلتى داديم كه: اى كوهها و اى پرندگان, با او هماواز شويد. و آهن را برايش نرم كرديم.

و تمام اين سخنان را, با اين يادآورى, پايان بخشيد:
(اعملوا ال داود شكراً وقليل من عبادى الشكور.)

اى خاندان داود, براى سپاسگزارى, كارى كنيد و اندكى از بندگان من, سپاسگزارند.

بسيار بعيد مى نماد, چيزى را براى پيامبرى از پيامبران, مباح كند و آن را چنين مورد ستايش قرار دهد و از جمله نعمتهايى بر شمارد كه سبب سپاس عملى مى شود و در پايان بگويد: اينها از امورى است كه شريعت اسلام آنها را نسخ كرده! زيرا شريعت اسلام,نيامده مانند اين موارد را نسخ كند.

اسلام آمد, تا بار سنگين و بندهايى كه بر گذشتگان بود, از امت برگيرد. صورتگرى, از جمله بارسنگين و بندها نيست, تا بگوييم برداشته شده, بلكه از قبيل ترقى صنعت و هنر است. روشن است, مجسمه هايى كه براى حضرت سليمان ساخته مى شد,مجسمه هاى بت و شرك نبودند و گرنه, در هيچ دينى و در هيچ لحظه اى, جايز نمى شدند.

خلاصه كلام: دلالت اين آيه, برجواز روشن تر است, تا بر حرمت. اين, همانند است با آنچه كه در قرآن, از حضرت عيسى(ع) حكايت شده است:
(انى اخلق لكم من الطّين كهيئة الطّير فانفخ فيه فيكون طيراً باذن اـ.)23

من براى شما, از گل, چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم, به اذن خدا, پرنده اى مى شود.

ايشان, پيامبر بزرگوار است و جايز مى داند كه با اراده پروردگار بيافريند,مجسمه اى چون پرنده.

اگر اين كار, از انسانها زشت بود, خداوند, به پيامبرى از پيامبرانش اجازه نمى داد كه انجام دهد. گفته نشود كه اين معجزه است و در خور شخصيتى چون حضرت عيسى(ع), زيرا, مى گوييم, ساختن گِل به صورت مجسمه پرنده, معجزه نبود, بلكه دميدن و تبديل مجسمه, با اجازه خداوند, به پرنده, معجزه بود.

هر كسى كه به روش قرآن, در اثبات وجود خداوند و بزرگى او, بينديشد, مى يابد كه اين روش, كمك مى كند به انديشيدن درباره آنچه خداوند در آسمانها و زمين, بيافريده است و دقت آفرينشى كه در گياهان و جانداران و جمادات جلوه گر است.

خداوند دستور مى دهد:
(قل انظروا ماذا فى السموات والارض.)24

بگو: بنگريد كه چه چيزهايى در آسمانها و زمين است.

و مى فرمايد:
(قل سيروا فى الارض ثم انظروا.)25

بگو: در زمين بگرديد و بنگريد.

چگونه خداوند از مردم مى خواهد كه به شگفتيهاى آفريده ها و به آفرينش دقيق و استوار, كه در همه آفريده ها, جلوه گر است, بينديشند و بنگرند, تا به ايمان به خداوند و يگانگى او دست يابند و سپس, تصويرگران را از به تصوير كشيدن اين چيزها, يا نقاش را از نقاشى و مجسمه سازان را از ساختن مجسمه آنها باز مى دارد؟

آيا تمام اينها, ستايش آفريدگارى خداوند و جلوه گر ساختن زيباييها, به قلم موى هنرمند و ابزار پيكرتراش نيست؟

آيا تمام اينها, با بيان شگفتيهاى آفرينش خداوند به وسيله شعر, كه خود نيز هنر است, فرق مى كند؟ اينها جز گفت وگو با عاطفه و احساسات نيست كه يا از راه شنوايى صورت مى گيرد, هرگاه شعر و نثرى بگوييد, يا از راه تصوير حاصل مى شود, اگر نقاشى و مجسمه سازى و صورتگرى كنيد و از راه چشم پديد مى آيد, اگر در زمين سير و درنگ كنيد.
ديدگاه محمد عبده

ايشان مى گويد:

(اين مردم, اشتياق بسيار شديد در نگهدارى نقاشى دارند كه بر روى كاغذ, يا پارچه نقاشى شده است.

در موزه آثار ملتهاى بزرگ, چيزهايى يافت مى شود كه در نزد ملتهاى كوچك, چون صقليها ديده نمى شود.

آنان, در مورد تاريخ نقاشيها و نقاشان, تحقيقات گسترده اى انجام مى دهند و در نگهدارى اين آثار كمياب, به رقابت مى پردازند, تاجايى كه به عنوان مثال: يك قطعه از آثار نقاشى كوب رواييل, در برخى از موزه ها صدهزار قيمت دارد. شناخت واقعى قيمت اينها مهم نيست, آنچه اهميت دارد, رقابت ملتها در مورد مانند اين نقاشيهاست و به حساب آوردن نيكوترين آنها را از بهترين ميراثى كه گذشتگان براى آيندگان بر جاى نهاده اند.

وضعيت در مورد مجسمه نيز, همين گونه است. هر چه قديمى تر باشد, ارزش بيشترى دارد.

ديده مى شود, مردم شوق وذوق بسيار شديد در مورد آنها دارند. آيا مى دانيد چرا؟ اگر تو, عاملى را شناختى كه گذشتگان تو شعر را حفظ و در ديوانها ضبط كردند و در نوشتن آن, بسيار كوشيدند, بويژه اشعار جاهليّت و عنايتى كه درصدر اسلام, به جمع آورى و تنظيم آن داشتند, مى توانى, بشناسى ودريابى كه چرا مردم در حفظ آثارنقاشى و مجسمه اين اندازه مى كوشند; زيراكه نقاشى, نوعى از شعر است كه ديده مى شود و شنيده نمى شود و شعر, قسمتى ازنقاشى است كه شنيده مى شود و ديده نمى شود.

اين نقاشى و مجسمه ها, چگونگى زندگى افراد را در زمينه هاى گونه گون حفظ كرده است و بيانگر چگونگى جامعه ها, در موقعيّتهاى گونه گون است.

سزاوار است كه ما آن را ديوان شكل زندگى و حالات بشر بدانيم; چرا كه انسان و حيوان را در چگونگيهاى گوناگون: خوشحالى, خوشنودى, آرامش, تسليم و… به تصوير مى كشند.

مى بينيد كه اين معانى در الفاظ شبيه به هم گنجانيده شده اند و تشخيص يكى از ديگرى, براى شما آسان نيست, ولى به نقاشيهاى گوناگون نگاه مى اندازيد و ببينيد فرق آنها بسيار آشكار است.

به عنوان مثال: صورتگران, فردى را در حال جزع, فزع, خوف و خشيت نقاشى مى كنند, در صورتى كه جزع و فزع, دو معناى جداى از هم دارند.

من هم اين دو را در اين جا نياوردم تا خواسته باشم, هر دو را در يك خط بگنجانم, بلكه هر كدام, حقيقت جداى از ديگرى دارد.

براى ذهن شما, مشكلى ندارد كه بتواند بين خوف و خشيت فرق نهد.

براى شما سخت است كه بشناسى فزع در چه زمانى و جزع, در چه زمانى است. چگونگى كه افراد, در اين حالت, يا در آن حالت به خود مى گيرند, چگونه است. ليكن, هرگاه به نقاشى, كه شعر ساكت است, نگاه مى اندازيد, مى بينيد كه حقيقت براى شما روشن است. ذهن شما لذت مى برد, همان گونه كه حس شما, با نگاه كردن لذت مى برد.

در اين جا گفته مى شود كه حفظ آثار هنرى, در حقيقت حفظ علم و دانايى و سپاسگزارى از كسانى است كه اين تكنيك را اختراع كردند.

 نظر دهید »

خاطره سکوت

22 مرداد 1394 توسط ضحی

؟

 نظر دهید »

گلوله...اذان...

19 مرداد 1394 توسط ضحی

 

سحر بود…
سپاه سیاه و سپید
                    شب و روز
                             در پشت ، در پیش
صفوف سواران منظم
نه یک دانه کم
نه یک دانه پیش

سحر بود
      و در این میان خنجر شب
به پهلوی خورشید خورد
شفق زد…
زمین از تماشای این صحنه افسرد

سحر بود
زن و مرد و پیر و جوان میهمان
حرم جانِ جانِ جهان
حرم میزبان
صدای اذان با صدای گلوله یکی شد

سحر بود
سپاه شب و روز
            و پیکار دیگر…
و خورشید یکبار دیگر…

 

شاعر: حمیدرضا فاضلی

 

 

 نظر دهید »

امام خامنه ای

19 مرداد 1394 توسط ضحی

 نظر دهید »

به شیعیان عراق

12 مرداد 1394 توسط ضحی

کسی نبود شمارا به مانشان بدهد

وجای همهمه فریاد یادمان بدهد

کسی نبود بیاید به ناخدایی ما

وباز پرچم توحید را تکان بدهد

قبول کن که همین است حال قافله ای

که هشت سال دراین جاده ها جوان بدهد

ولی بدان که سکوتم زروی کینه نبود

کسی نبود به این نعش خسته جان بدهد

کسی نبود وزمین باز کشته می شمرد

کسی نبود….خداوند صبرتان بدهد

نشسته ایم که تاریخ مرحمت کندو

برای اخر این قصه قهرمانی بدهد

قبول کن که خودت هم مقصری اینجا

گذاشتی که جهان باز امتحان بدهد؟

عزیز همسفرم رسم اسمان این نیست

که خستگان زمین گیر را زمان بدهد

سدای زاریتان را شنیده ام اما

کجاست انکه به این نعش خسته جان بدهد

…سوال کردی و رفتی؟ بمان که بغض دلم

جواب را که ندادست ناگهان بدهد

شعر از امید مهدی نژاد

 نظر دهید »

مصیر

12 مرداد 1394 توسط ضحی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یک پنجره میان دو دیوار سهم ماست

پرواز این وظیفه ی دشوار سهم ماست

 

یک چارچوب تازه برای رها شدن

ازشیوه ی مداوم تکرار سهم ماست

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مصیر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس