مصیر

  • فهرست مطالب 
  • تماس  
  • ورود 

طب اسلامی

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

 


غربی‌ها بدترین جفا را به علم شریف طب کردند


وقتی معرفت‌شناسی فقط تجربی شد، محصول آن، فلسفه الحادی است که رهاورد و بازده آن نیز متفاوت با رهاوردها و بازده فلسفه الاهی است
 

منحصر کردن مباحث طب اسلامی در تـغذیه و روش های درمانی به هیچ عنوان به نفع جریان طب اسلامی نیست. در واقع طب اسلامی یک تابلو است که راه رسیدن به تمدن اسلامی را نشان میدهد و مبلغّی است که از معارف و مفاهیم ناب اسلامی تبلیغ می کند. طب اسلامی فقط نیامده است که بگوید برای درمان فلان بیماری انجیر بخورید! آمده است بگوید راه حقیقی رشد و کمال بشر در هر زمینه ای بازگشت به آموزه های الهی است و برای رسیدن به علومی که نافع حقیقی بشر است راهی جز دین وجود ندارد. طب اسلامی میخواهد بگوید که برای شناخت انسان که موضوع علم طب است هیچ راهی جز سوال از خدایی که خالق انسان است وجود ندارد و راه های دیگر بیراهه هایی هستند که دشمنان حقیقت و ایمه ضلالت برای انحراف انسان از صراط مستقیم ساخته و پرداخته اند. طب اسلامی عرصه مبارزه ایست برای احیاء هویت گمشده انسانی در پس حیوان انگاری های شیطانی مدرنیسم.

رهبرمن

28 دی 1394 توسط ضحی

رهبرمن

 نظر دهید »

آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم

28 دی 1394 توسط ضحی

آنچه درباره سید مجتبی خامنه ای باید بدانیم
Thursday, 5 Bahman 1391، 11:25 AM
رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای هم اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاه‌های کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچک‌ترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. در این مقال با توجه به هجمه گسترده ضد انقلاب علیه فرزند دوم رهبر انقلاب به واکاوی شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای و سناریوهای ساختگی برای ایشان می‌پردازیم…

وقت ایشان یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذرد یا به عبادت
غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده فعلی مجلس – پدرزن مجتبی خامنه‌ای – در سال 1391در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام درباره شخصیت سید مجتبی چنین می‌گوید: «می‌دانم که آقا مجتبی هرگز راضی نیست من درباره او صحبتی بکنم و سخنی بگویم و خودش هم هرگز درباره خودش کمترین سخنی به زبان نمی‌آورد و از خود در برابر تهمت‌ها و اهانت‌ها، دفاعی نمی‌کند. اما می‌دانم که سالهاست در قم درس خارج تدریس می‌کند و اوقات خود را در منزل یا به مطالعه فقه و فقاهت می‌گذارند یا به عبادت. پس از شلوغی‌های بعد از انتخابات سال 88، جوانی بود که من او را می‌شناختم و شنیدم که او هم در این قضایا و در تظاهرات و اعتراضات و کارهای پشت صحنه بسیار فعال است. یک روز با او قرار گذاشتم و به دفتر من آمد و با او صحبت کردم و گفتم: این حرف‌هایی که زده می‌شود و این ادعای تقلب در انتخابات، کلاً دروغ است و من اگر مطمئن نبودم، وارد میدان نمی‌شدم. از میان این حرف‌هایی که در سایت‌ها و خیابان‌ها و تلویزیون‌های خارجی می‌زنند، دروغ بودن یکی را خیلی راحت‌تر می‌توانم به تو اثبات کنم و آن حرف‌هایی است که راجع به آقا مجتبی می‌زنند. می‌خواهی همین الآن و بدون قرار قبلی، دست تو را بگیرم و به منزل دخترم ببرم و بگویم مه‌مان دارم و تو ببینی که آقا مجتبی با 40سال سن چه طوری زندگی می‌کند؟ بیا برویم تا ببینی که زندگی ایشان به مراتب از زندگی یک کارمند متوسط شهرستانی ساده‌تر است و آپارتمانی که ایشان دارد با هیچ یک از خانه‌های این آقایانی که خودشان را وسط انداخته‌ و ادعای تقلب را ساخته‌اند قابل مقایسه نیست. شما حتماً این شایعه را شنیده‌ای که 5. 1میلیون پوندی که بانک‌های انگلیس مسدود کرده‌اند، متعلق به آقا مجتبی است! ‌ یا داستان کامیون پر از شمش طلا را که به ترکیه رفته و گفتند متعلق به ایشان بوده است، حتماً شنیده‌ای. اثباتش کاری ندارد. سرزده و همراه هم می‌رویم و زندگی آقا مجتبی را ببینی. البته آن جوان حرفم را قبول کرد، چون مرا می‌شناخت و گفت: می‌دانم این حرف‌ها دروغ است.
نگاه و بینش ایشان کاملا با رهبری همگون و همسوست
فرید حداد عادل نیز درباره تفکر و دید سیاسی آقا مجتبی در سالنامه مثلث می‌گوید: «ایشان نگاه و بینشش کاملا با رهبری همگون و همسو است. هر جا تکلیف باشد و دستور رهبری، ایشان به وظیفه خود عمل می‌کنند. ایشان به این شکل فعالیت سیاسی ندارند. ایشان خیلی درس می‌خوانند و خارج فقه تدریس می‌کنند و در کار خود نیز موفق هستند و خیلی پیچیده‌تر از دروس متداول درس خارج طرح مطلب می‌کنند.»
نباید از خاطر برد که بسیاری از طلاب حوزه علمیه قم بار‌ها فرزندان مقام معظم رهبری را دیده‌اند که بر خلاف نوه و فرزندان دیگر مسئولین نظام بدون هیچ تشریفاتی، البته‌گاه با یک محافظ در سطح فیضیه یا دیگر مدارس علمیه شهر مقدس قم به درس و بحث و تدریس مشغول هستند و به سادگی و با فروتنی در بین مردم به رفت و آمد می‌پردازند. طلاب گرانقدر که هر یک متعلق به یکی از مناطق دور و نزدیک این کشور هستند همچون رسانه‌ای فراگیر، مشاهدات خدشه ناپذیر خود را به گوش اقوام و دوستان و مریدان خویش در همه نقاط ایران رسانده‌اند.
من نه انگشتر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری!
دکتر غلامعلی حداد عادل پدر همسر سید مجتبی، درباره عروسی آقا مجتبی خامنه‌ای نکات مختلفی را در اشراق اندیشه گفته است ولی آن بخشی از عروسی ایشان که نشان از حساسیت این بزرگوار نسبت به داشتن زندگی ساده همانند پدر دارد این بخش از ماجراست: «قبل از خرید بازار پسر آقا گفت: «من نه انگش‌تر می‌خوام و نه ساعت و نه چیز دیگری.» آقا گفتند: خوب نیست. من هم گفتم: «حداقل یک حلقه بگیرند.» اما آقا فرمودند: «من یک انگش‌تر عقیق دارم که یکی برای من هدیه آورده، اگر دخترتان قبول می‌کند، من آن را به ایشان هدیه می‌دهم و ایشان هم به عنوان حلقه، به مجتبی هدیه دهد.»
قبول کردیم و انگش‌تر را گرفتیم و بعد به آقا مجتبی دادیم. کمی بزرگ بود. به یک انگشترسازی بردیم تا کوچکش کند و خرجش 600تومان شد. خلاصه خرج حلقه¬ی داماد 600تومان شد! »
توقعاتشان از یک رزمنده عادی هم کمتر بود
علی فضلی، از فرماندهان ارشد سپاه – فرمانده قرارگاه مرکزی راهیان نور ـ اما روایتش از مجتبی خامنه‌ای در–کتاب خورشید در جبهه این است: «توفیقی بود که مدتی را در لشگر سیدالشهدا محضر برادر بسیار بزرگوارم آقا «سید مجتبی» بودیم. ایشان مقطعی را که در لشگر سیدالشهدا بودند به من توصیه کردند که من را به عنوان آقای حسینی خطاب کنید، چون ما برای ادای تکلیف و برای انجام وظیفه به اینجا آمده‌ایم نه برای نام و عنوان و فخر فروشی. ویژگی‌های زیادی ما از ایشان در آن مدت دیدیم، توقعشان همانند یا کمتر از توقعاتی بود که سایر رزمندگان داشتند، هیچ‌گاه ندیدم چیزی بیشتر از دیگر رزمندگان بخواهد و یا حتی اشاره‌ای بکند، بلکه کمتر از آن را قانع بودند. سعی بر این داشتند که در جاهایی که امکان خطر بیشتری هست حضور داشته باشند و در مکان‌های امن تعیین شده نباشند. رفت و آمد و سرکشی به خط مقدم را همیشه جزو‌ مبنا‌ها و ملاک خودشان قرار می‌دادند، به موقع با بچه‌ها شوخی و مزاح هم می‌کردند، در مورد اقامه نماز یک ویژگی خاصی داشت، سعی داشت هنگامی که جماعت نبود نماز خود را در جاهای خلوت و تاریک که افراد کمتر حضور داشتند به جا آورد. ما آنجا چادرهای زیادی داشتیم، اما ایشان برای نماز و راز و نیاز، چادرهای پرت و دور را انتخاب می‌کرد. این حالت در طول مدتی که ایشان در لشگر بودند تکرار می‌شد و کار یک بار و دو بار نبود. بزرگواری خاصی در ایشان بود.»

شروع اتهامات سیاسی با فرضیه سازی‌های ساده‌ لوحانه
نام سید مجتی خامنه‌ای را اول بار مهدی کروبی در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری در عرصه سیاسی کشور مطرح نمود. وی در نامه‌ای خطاب به مقام معظم رهبری این گونه نوشت: «در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان [سید مجتبی خامنه‌ای] به نفع یکی از کاندیدا‌ها – که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایت‌ها به طرف فرد دیگر سرازیر شد – و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالت‌های نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سال‌های گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا می‌کنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربه‌های تلخ گذشته اضافه شود.»
به رغم نگارش چنین نامه‌ای تا چهار سال بعد، آن هم پس از اعلام نتایج انتخابات دهم، بحثی به آن شکل درباره فعالیت‌های سیاسی سید مجتبی در محافل عمومی مطرح نگردید. روند حوادث، البته واهی بودن توهمات کروبی در حصر اطلاعاتی مقام معظم رهبری به دلیل یکنواختی محیط پیرامونی ایشان را به اثبات رسانید. بر فرض صحت خبر حضور و فعالیت سید مجتبی خامنه‌ای در ستاد یکی از کاندیدا‌ها _ که هیچ گونه تصویر یا گزارشی از آن تاکنون منعکس نشده است – صرف وجود نظر شخصی برای فرزندان یک شخصیت سیاسی عیب به حساب نیامده و خلاف قانون تلقی نمی‌شود مانند آنچه که درباره حمایت سید احمد و بیت امام از بنی صدر و میرحسین موسوی نقل می‌شود.
آغاز خط گسترده تخریب در تابستان 88
با آغاز شورش‌های خیابانی حامیان کودتا، موارد دیگری نیز بر ضد سید مجتبی خامنه‌ای در سطح فضای مجازی مطرح گردید مانند دستور برخورد با اوباش توسط او و… که نیازی به بحث و بررسی آن به چشم نمی‌خورد. نکته اینجاست که به رغم طرح اتهامات اقتصادی و سیاسی بر ضد ایشان، شعار خاصی بر سر زبان پیاده نظام فتنه تکرار شد که وجود پشتوانه خاص و تحلیل استراتژیک پشت این نوع ماجرا‌ها را دور از باور نمی‌سازد.
از مالکیت ایرانسل تا فروش نفت قاچاق به انگلیس
بسیاری از مردم تا کنون این موضوع را شنیده‌اند که مقام معظم رهبری بر خلاف برخی شخصیت‌هایی که خود را تالی تلو ایشان می‌دانند فرزندان خویش را از هر نوع فعالیت اقتصادی بر حذر داشته‌اند. آیا این مسئله صحت ندارد؟!
نام برخی از کارخانه‌ها و شرکت‌ها نیز در افواه عموم به اسم این افراد ثبت گردیده و به عنوان مصادیق نفوذ و گستره خیزش‌های اقتصادی آنان بیان می‌گردد. با کشف تقلب! در انتخابات سال هشتاد و هشت، فعالیت‌ها و حتی مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای نیز به یک باره کشف گردید و بر سر زبان‌ها افتاد. برای اثبات این اتهامات، دو مصداق بیشتر از همه مطرح شد. یکی امتیاز خطوط ایرانسل بود.
با روی کار آمدن دولت نهم، دعواهای حقوقی بین وزارت ارتباطات با این شرکت نیز همواره در همین راستا تلقی می‌گردید. در جریان فتنه اخیر نیز استفاده گسترده آشوب طلبان از هزاران سیم کارت ارتباطی بی‌نام و نشان این شرکت برای دامن زدن به اغتشاشات، نام ایرانسل را در ردیف مته‌مان کودتای مخملی قرار داد. به منظور احترام به صاحبان این شرکت لازم می‌دانم توضیح دهم که هیچ اتهام اقتصادی یا سیاسی درباره ایرانسل تا کنون به اثبات نرسیده است.
اما اتهام دوم مفاسد اقتصادی سید مجتبی خامنه‌ای، فروش نفت قاچاق به خانواده سلطنتی انگلستان بود. عظمت این اتهام دهان پرکن، توجه بسیاری را به خود جلب نمود. این روابط پر مفسده نیز از فردای اثبات تقلب! در انتخابات در فضای مجازی با آب و تاب روایت گردید. گذشته از منبع این خبر که در جای خود مورد بررسی قرار می‌گیرد، بسیاری از تحلیل گران بر این نکته اتفاق نظر داشتند با آن‌شناختی که از عمق خصومت دشمنان مقام معظم رهبری وجود دارد اگر کوچک‌ترین مدرکی در اثبات این نوع دعاوی در دست مدعیان بود امروز در کوره دهات‌های این مرز و بوم نیز می‌شد نسخه‌ای از آن را پیدا نمود!
حالا نوبت زندگی خانوادگی سید مجتبی است
شایعات درباره ایشان از هر جنس و نوعی که باشد دیگر خیلی متعجبمان نمی‌کند. شاید شنیده باشید که مجتبی خامنه‌ای به دلیل بدرفتاری با همسرش طلاق گرفته است. فرید حداد برادر همسر آقا مجتبی خامنه‌ای درباره خلق و خوی ایشان با همسرشان چنین می‌گوید: «ایشان اخلاقی‌ترین فردی است که من در طول عمرم دیده‌ام. در این13ـ12سالی که با ایشان هستم هیچ وقت صدای بلند یا کلمه‌ای خلاف ادب از وی نشنیده‌ام. هیچ وقت نشد که خواهرم از ایشان نزد ما گله کنند. هیچ زمان هم منزل آن‌ها خشک، تلخ و بی‌روح نبوده است. همانطور که می‌گوید و می‌خندد و با بچه‌ها و جوانان معاشرت می‌کند به‌‌ همان اندازه جدی، پر‌کار و پر‌تلاش و درسخوان است. معمولا تا دو سه نیمه شب مطالعه می‌کند. بسیار اهل مطالعات مذهبی و اخلاقی است. در به‌ کار بردن الفاظ و اظهار‌نظر در مورد اقوال و اعمال افراد بسیار دقیق است. در مورد بد‌ترین دشمنانش هم منصفانه حرف می‌زند.»
سفر از کشور صاحب دانش ناباروری به کشور بی‌دانش!
حداد عادل در ویژه برنامه همیشه بیدار در اصفهان به بخشی از شایعات پیرامون زندگی و شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای، اشاره کرد: «در فتنه 88 گفتند یک کامیون حاوی شمش طلا متعلق به آقا مجتبی خامنه‌ای از کشور خارج شده است و در گمرک ترکیه متوقف شده، باید از خود بپرسیم چرا این حرف مطرح می‌شود؟ آن‌ها می‌خواهند بگویند ولایت فقیه هم مانند دیگران است و هدفشان جدایی ملت از ولایت است. گفته شد برای این‌که آقا مجتبی خامنه‌ای صاحب فرزند شود او و همسرش در یکی از بیمارستان‌های لندن یک میلیون پوند خرج کرده‌اند، ولی من به آن‌ها می‌گویم بچه آقا مجتبی، نوه بنده هم است و برای به دنیا آمدن نوه من نه کسی به خارج رفته نه پول زیادی خرج کرده است، نوه من در یکی از بیمارستان‌های تهران با مبلغ 500 هزار تومان به دنیا آمده و دکتر او هم همین خانم مرضیه وحید دستجردی بوده و پرونده این عمل هم در بیمارستان موجود است.»
درباره این خبر که سید مجتبی برای عمل به خارج از کشور سفر کرده باید بیشتر صحبت کرد. در کشوری که یکی از ۵کشور درمان نازایی در دنیا بوده است چگونه عقل سلیم به خود اجازه می‌دهد که اینگونه فکر کند رهبری فرزندش را برای معالجه به انگلستان فرستاده است. همچنین ذکر این نکته ضروری است که کشور انگلستان در درمان ناباروری هیچ تکنولوژی و دانش توسعه یافته‌ای ندارد و بسیاری و از کشورهای دیگر اروپایی در این مساله از انگلیس پیش‌تازترند این نکته این فرضیه را ذهن یقینی‌تر می‌کند که خالق این خبر اصلا به خود زحمت تحقیق درباره کشوری که می‌خواهد شایعه‌اش را بسازد نداده است یا اصلا به خود زحمت تحقیق درباره خبر را نداده است.
داستان طراحی شده دیگری که در کتاب خاطرات تازه منتشر شده پرویز ثابتی نفر دوم ساواک و بسیاری از رسانه های معارض جمهوری اسلامی نیز به آن پرداخته شده؛ ماجرای کانتینر طلایی است که توسط ترانزیت ترکیه کشف و مالکیت آن را با سید مجتبی خامنه¬ای می¬دانند. ثابتی و دیگر دوستان رسانه¬ای¬اش بدون توجه به فیلمی که دولت ترکیه مدعی است از کامیون حامل طلا و دلار متعلق به سید مجتبی در خاک ترکیه گرفته؛ مالکیت این طلاها را به عهده سید مجتبی می¬داند در حالی که خود تلویزیون ترکیه صاحب اصلی این ثروت باد آورده را فردی به نام اسماعیل صفاریان معرفی می¬کند، و اسناد و مدارک آن را هم در تلویزیون ملی ترکیه رو می¬کند. حالا تلویزیون ترکیه از این کار چه نیتی را دنبال می¬کند جای بحث در این مقال نیست ولی مساله جالب توجه جایی است که رسانه های غربی با عنایت به عدم دسترسی مردم عزیز کشورمان به اطلاعات صحیح اقدام به انتشار چنین اخباری می¬کنند و می¬دانند که با انتشار حجم وسیعی از اطلاعات نادرست و ناصواب بلاخره اگر نتوانند ذهنیت مردم را نسبت به رهبری و خانوادشان عوض کنند ولی می ¬توانند آنها را دچار سوالات و شبهات ناجواب فراوان کنند که این خود مقدمه تغییر نگرش در افکار عمومی محسوب می¬شود.
البته باید توجه داشت که برای انتقال میزان طلای ادعایی- 18٫5 میلیارد دلار طلا – حداقل به 6 کامیون از نوعی که در عکس موجود است احتیاج است. ولی چرا در فیلم تلویزیونی فقط یک کامیون دیده می¬شود و خود دولت ترکیه و پرویز ثابتی هم ادعای کشف یک کامیون را دارند جای تعجب دارد.

- تصویر تنها کامیون تحت تعقیب نیروهای امنیتی ترکیه
وقتی سناریوی امیر فرشاد ابراهیمی باز هم سوراخ است
مساله آقا مجتبی خامنه‌ای آنقدر اهمیت دارد که ضد انقلاب دست به کار شده و یکی از عناصر فریب خورده داخلی را که به ثمن بخسی دل به معاندین نظام اسلامی داده را مامور سناریو سازی علیه این بزرگوار می‌کند. امیر فرشاد ابراهیمی که در یک پروژه امنیتی در دهه 70 و با تحریک برخی از آقایان اصلاح طلب اقدام به پر کردن یک نوار ساختگی علیه نظام جمهوری اسلامی و برخی از مسئولین کشور کرده بود با ادعای دوستی با آقا مجتبی شروع به داستان سرایی‌های جدید علیه ایشان می‌کند. او با انتشار یک عکس در فضای مجازی مدعی می‌شود فردی که او را در این عکس همراهی می‌-کند کسی نیست جز فرزند مقام معظم رهبری و او با سید مجتبی ارتباط دارد و از بسیاری از خط و ربط‌ها و برنامه‌های سیاسی و اقتصادی ایشان با خبر است. غافل از اینکه صاحب اصلی عکس پیدا می‌شود و پنبه سناریو ساختگیشان را می‌زند. ابوالفضل محمدی صاحب اصلی عکس در وبلاگ آینه جادو می‌نویسد: «سال گذشته چند نفر از دوستانم زنگ زدند و گفتند که عکسی از من را در اینترنت گذاشته‌اند و بنده را مجتبی خامنه‌ای فرزند رهبر انقلاب نامیده‌اند!!! وقتی این عکس رادیدم کلی خندیدم! چراکه این عکس را در سفری که به همراه این3 نفر (که درکنارم ایستاده‌اند) به یکی ازشهرهای مازندران داشتیم گرفته بودیم و خودم هم این عکس را نداشتم. کسانی که در تصویر هستند به ترتیب از راست: 1-مجید ده‌نمکی 2-امیر فرشاد ابراهیمی 3-ابوالفضل محمدی (خودم) 4 -سهیل کریمی

و اما کل ماجرا سال 1376 امیر فرشاد ابراهیمی به واسطه رفت و آمدی که به محل کار ما داشت با ما آشنا شده بود و از قضا روزی که ما قصد مسافرت به شمال را داشتیم در آنجا بود و با اصرار و التماس فراوان و بعنوان جایگزین یکی از دوستانی که قرار بود در این سفر همراه ما باشد ولی نیامده بود، علیرغم میل باطنی‌ام بنده را متقاعد کرد که او را به همراه خود ببریم…
حالا نمی‌دانم چرا و باچه انگیزه احمقانه‌ای بنده را بعنوان مجتبی خامنه‌ای معرفی کرده؟ یعنی اینقدر احمق است که با خود فکر نمی‌کند که نکند دروغش درآید؟»
گاردین نگران جانشین رهبری در ایران
واقعیت آن است که تنها نشریه گاردین وابسته به انگلیس بود که ده‌ها اتهام را با تکیه بر منابع موثق اما نا‌شناس! بر ضد وی مطرح ساخت و خود مورد استناد صد‌ها سایت و نشریه و رسانه دیگر قرار گرفت: «علی انصاری، تحلیل‌گر ایران در دانشگاه سنت‌اندروز انگلیس، به گاردین گفته است: «اخیرا صحبت این بوده است که تمام این مسائل به مجتبی و جانشین شدن او مربوط است. او احتمالا در پی آن است که این مقام را در درازمدت برای خود به دست آورد و حفظ کند.»
گاردین می‌نویسد: «این نوع جانشینی خانوادگی تحت شرایط فعلی خیلی دشوار خواهد بود زیرا مجلس خبرگان رهبر را بر اساس موقعیت مذهبی انتخابت می‌کند. مجتبی لباس روحانیون را به تن می‌کند اما به هیچ وجه از درجات مذهبی لازم برای رفتن به صدر حکومت برخوردار نیست. برای این کار لازم است تشکیلات روحانی دستخوش ترمیم‌های عمده شود.»
خبر مسدود شدن یک میلیارد و 600 میلیون دلار از دارا یی‌های ایران در بریتانیا تا حدی در میان خبرهای داغ این روز‌ها توجه زیادی به آن نشد، حال آنچه در زیر می‌خوانید پشت پرده این خبر و علت اصلی‌ عصبانیت آیت الله خامنه‌ای از دولت انگلیس و احضار سفیر ایران به وزارت خارجه دولت بریتانیا می‌باشد: «حساب بانکی‌ به نام مجتبی خامنه‌ای پسر رهبر انقلاب، در یکی‌ از بانک‌های لندن به مبلغ یک میلیارد و ششصد میلیون دلار وجود داشت که با پیگیر‌یهای تعدادی از ایرانیان و فشار اتحادیه اروپا به دولت انگلیس توقیف شد. دولت انگلیس بخاطر روابط اقتصادی با خانواده آیت الله خامنه‌ای تمایل به توقیف این پول را نداشت که عده‌ای موفق شدند با اقدام‌های قانونی کار را روز 23 خرداد به اتمام برسانند. این پول هم اکنون به نام ملت ایران بلوکه شده است. گفتنی‌ست تلاش‌ها برای توقیف کل این پول‌ها که توسط فروش نفت و دریافت حق کمیسیون به دست آمده است ادامه دارد و در حال پیگیری است.»
سیاوش کاوه یکی از روزنامه نگاران و فعالان فضای مجازی ضد انقلاب در صفحه یکی از شبکه‌های اجتماعی فارسی زبان می‌نویسد: «یک منبع حوزوی در قم درباره میل به رهبر شدن در سید مجتبی خامنه‌ای می‌گوید هر چند این‌ها امروز شایعه است اما ممکن است بعد‌ها به واقعیت برسند. اینکه سید مجتبی بتواند پس از رهبری از سوی خبرگان منصوب شود فعلا به یک جوک شبیه است، چرا که بسیاری از اعضای خبرگان به این مقام نزدیکترند… رسانه‌ها عادت دارند برخی افراد را بزرگ کنند آنقدر که بعد خودشان هم از آن‌ها می‌ترسند، نمونه‌اش [آیت الله] مصباح یزدی و امروز هم سید مجتبی؛ «به اعتقاد من خیز سید مجتبی برای رهبری امروز تنها شایعه است.»
این جملات تقریبا جزء با انصاف‌ترین جملاتی است که درباره ایشان نگاشته شده است و علی رغم نگاه سیاسی مغرضانه نویسنده را مجبور به اعتراف به شوخی بودن میل سید مجتبی به رهبر شدن می‌کند.
خامنه‌ای جوان با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست!
مجتبی خامنه‌ای از تبلیغات گسترده‌ای که علیه پدر بزرگوارش می‌شود بی‌نصیب نمانده است و تقریبا علیه ایشان به هر زبانی و هر سلیقه‌ای مطالب خلاف واقع فراوان می‌توان یافت سایت خبری انگلیسی زبان newser درباره ایشان می‌ نویسد: «آیت الله علی خامنه‌ای به ندرت در انظار عمومی ظاهر می‌شود اما پسرش بیشتر در چشم عموم دیده شده است، پسر او به یکی از مردان قدرتمند در ایران تبدیل شده است. مجتبی خامنه‌ای یک روحانی محافظه کاراست که حدود ۵۰سال سن دارد، ارتباط او با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی شبه نظامی بسیج در سراسر ایران وجود دارد. همانطور که در گزارش لس آنجلس تایمز، آمده است او به محافظ قدرت پدرش و یار او در سرکوب تبدیل شده است.
خامنه‌ای جوان با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست؛ او یکی از چهره‌های بعد از انقلاب بود که در خانه‌ای احاطه شده توسط سرویس‌های اطلاعاتی زندگی کرده است. او می‌خواهد به موفقیت پدر خود به عنوان رهبر عالی کشور دست پیدا کند، اگر چه اختلافات میان نخبگان مذهبی ممکن است زیاد باشد با این حال، قدرت او بلامنازع است. کار‌شناسان می‌گویند که او مورد اعتماد‌ترین مشاور آیت الله خامنه‌ای است؛ اگرچه، برخی روزنامه نگاران می‌گوید: هیچ کس چیز زیادی درباره او نمی‌داند.»
مطب فوق اوج بی‌اطلاعی رسانه‌های غربی از فرزند رهبر انقلاب را تصویر می‌کند ولی با توجه به این فضای وهم آلود رسانه‌ای دست از تخریب ایشان بر نداشته‌اند. روحانی جوان ۵۰ساله که با وجود لباس روحانیت، روحانی واقعی نیست اوج این نادانی رسانه‌ای را به تصویر می‌کشد.
سید مجتبی با سپاه رابطه جدی دارد؛ ببخشید ندارد!
نکته قابل توجه دیگر داستان آنجاست که رسانه‌های غربی بر سر تعامل سید مجتبی با سپاه دچار اختلاف نظرهای شدیدی هستند از یک سو نشریه آمریکایی لس آنجلس اعتقاد دارد که سید مجتبی با تمام فرماندهان ارشد سپاه و بسیج ارتباط دارد از این طرف گاردین ادعا می‌کند: «شکاف‌هایی در داخل سپاه پاسداران وجود دارد و علی جعفری فرمانده کل سپاه و علی فضلی فرمانده سپاه در استان تهران با قدرت گرفتن مجتبی مخالفند.»
حالا به غلط ملایی گرفتن از روزنامه معتبر گاردین کاری نداریم وگرنه فرمانده سپاه پاسداران عزیز جعفری است و سردار علی فضلی قائم مقام سازمان بسیج مستضعفین است.
جالب‌تر اینکه فضای رسانه‌ای در داخل کشور نیز با رقیب خارجی‌اش خیلی تفاوت چشم‌گیری نمی‌کند. تصاویر بسیاری از دیگر فرزندان رهبری در اینترنت منتشر شده است که کاربران به دلیل عدم اطلاع کافی از شخصیت و چهره مجتبی خامنه‌ای به ایشان نسبت داده‌اند که نشان از شناخت اندک از ایشان دارد.

یکی از آن دویست هزار سند را رو کنید!
روزنامه لیبراسیون چاپ پاریس نیز به خیل هزیان گویان درباره فرزند دوم رهبر انقلاب اضافه می‌شود لیبراسیون در خبری می‌گوید: «در گزارشی از دویست هزار سند موجود در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که برخی از آن‌ها به خارج کردن پول و سپرده‌های مجتبی خامنه‌ای از بانک‌های خارجی مربوط می‌شود، خبر داده است. سوال نگارنده از این روزنامه و خیل عظیم سایت‌های پوشش دهنده آن این است که چرا یک سند رسمی از این دویست هزار سندی که برای اطمینان خاطر به مخاطبشان می‌گویند را همراه خبر فوق منتشر نکرده‌اند. اگر امکان دسترسی به چنین اسنادی برای ایشان وجود نداشته است چگونه از تعداد و محتوای این اسناد علیه سید مجتبی خبر دار شده‌اند.»
موافق، همراه یا گوینده؟!
علیرضا نوری‌زاده، روزنامه نگار و فعال سیاسی در لندن هم در سپتامبر 2010 چنین نوشت: «او [خامنه‌ای] مأموریت الهی دارد که اگر به سهولت تحقق آن می‌سّر نشد، آقازاده نجیب و لایق و صاحب کرامتش سید مجتبی و پس از او نوادگان و نتیجه‌ها و نبیره‌ها و ندیده‌ها… ولایت امر را در دست خواهند گرفت. در باب این مشکل که اگر قرار بود ولایت موروثی باشد که شاه را داشتیم و ولیعهدش اتفاقاً در بین مردم محبوبیت داشت و حداقل ریخت و قیافه و رفتار و منش و افکارش با انتظارات و خواستهای نسل جوان ایران هماهنگی دارد. در عین حال حسن آقای خمینی نیز هست که هم از سید مجتبی باهوش‌تر و درس خوانده‌تر است و اهالی ولایت اصلاحات نیز روابط بسیار نزدیکی با او دارند و هم قد و قامت و بر و روئی دارد که او را سر و گردنی از سید مجتبی بالا‌تر قرار می‌دهد.»
نگارنده به هیچ وجه قصد نسبت دادن این گونه حملات به فرزند رهبری را، به هیچ یک از جریانات سیاسی مخالف و بد سلیقه داخلی را ندارد ولی چرا آقای نوریزاده برای بالا بردن جایگاه و شانیت جریانی خاص در جبهه اصلاحات متوسل به تخریب چهره سید مجتبی می‌کند؟ آیا نمی‌توان برخی رگه‌های ترس و وهم خود ساخته را در این جریان دید. این احتمال شکل گرفته در ذهن نویسنده این سطور از اخبار عجیب و غریبی است که در این‌باره از بانیان جبهه داخلی معارضه با جمهوری اسلامی دریافت کرده است. در روزهای گرم تابستان 88 جناب محمد هاشمی در اقدامی عجیب در حرم امام رضا و در صحن گوهرشاد اقدام به صحبت خود جوش درباره اتفاقات پس از انتخابات کرده و عامل اصلی چنین پیشامدی را متوجه شخص سید مجتبی خامنه‌ای معرفی می‌کند. این اقدان عجیب در حالی صورت می‌گیرد که ایشان بدون ارائه هیچ سند مدرک و استدلال منطقی و عقلانی چنین حرکتی را به فرزند رهبری منصوب می‌داند.
مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور در دولت موسوم به اصلاحات و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ـ زندانی سیاسی ـ هم در دی ماه1390 می‌نویسد: «مجتبی خامنه‌ای شخصا پیگیر پرونده من و همسرم است و قوه قضاییه و دیگران نقشی در این پرونده ندارند و تمامی فشارهای وارده به خانواده‌ ما خواست مستقیم مجتبی خامنه‌ای است.»
محسن مخملباف از فیلم سازان دهه 60 و70 سینمای ایران که الان به کمپ معاندین انقلاب اسلامی پیوسته در یک داستان‌پردازی خیالی دیگر درباره سید مجتبی خامنه‌ای می‌نویسد: «او متولد 1348 [است]. علاقه شخصی دومین فرزند [آیت‌لله] خامنه‌ای غیر از سیاست و اقتصاد به اسب سواری است. طوری که برای سوار شدن بر اسب مورد علاقه‌اش برای زمان‌هایی که در وکیل آباد مشهد است، اسب او را با هواپیما 330به مشهد می‌برند… وصلت با فرزندان [آیت‌لله] خامنه-ای، نوعی مشارکت در قدرت ایران است. به همین سبب ازدواج ناشی از عشق اولیه، تقریبا در خانواده [آیت‌لله] خامنه‌ای منتفی است. مجتبی مدتی با همسرش بر سر بچه دار نشدن دچار اختلاف بود و حتی علاقمند بود تا زن دیگری را اختیار کند تا اینکه راه چاره معالجه در لندن تشخیص داده شد.»
فروزانفر یکی از نوه‌های خواهر رهبری که با افتخار خود را از براندازان نظام اسلامی معرفی می‌کند در مصاحبه با نیک آهنگ کوثر یکی دیگر از فراریان مقیم خارج درباره نوشته‌های مخملباف می‌گوید: «چیزهایی که اعلام کرده بودند، تعداد اسب‌ها و دارایی‌هایی که گفته بودند، هیچ ارجاعی نداده بودند. من می‌توانم با تخیل خودم چیزهایی را در مورد آقای هاشمی رفسنجانی بنویسم. خود من در طول بیست سال، این ابعاد را ندیده بودم. انتقادم هم در آن مقطع به گزارش آقای مخملباف این بود که چنین گزارش‌هایی به پتانسیل جنبش سبز آسیب وارد می‌کنند. …آن شکل بچه‌گانه‌ای که اقای مخملباف لیست کرده بود دانه دانه… لیست عصاهای آقای خامنه‌ای را گذاشتند و یکی یکی قیمت‌گذاری کردند. فضا را به این سمت بردن ما را به جایی نمی‌برد.»
سکوت رسانه‌ای در مقابل هجمه توپ‌خانه‌ای
حجت الاسلام بجانی در جلسه هم اندیشی جوانان حزب اللهی در پاسخ به سئوالی در مورد فرزند دوم مقام معظم رهبری، با انتقاد از کوتاهی خواص گفت: هجمه به آقا مجتبی فقط برای ضربه زدن به ولایت است. دشمنان برای از پای در آوردن خیالی خود می‌خواهند ایشان (سید مجتبی) را در زیر خمپاره‌های جنگ نرم قطعه قطعه کنند.
جریان انحرافی نیز آغاز گر این مرحله از فتنه است. سال 88نام سید مجتبی در بخشی از فتنه‌ها برای هجمه مورد تخریب قرار می‌گرفت اما در این فتنه که از بهارش پیداست در تیررس هجمه‌های ناجوانمردانه قرار داده‌اند.
من نمی‌دانم چرا برخی از بزرگان ساکتند؟ این خود بخشی از فتنه 92 است اول فتنه با این همه از ساکتین فتنه؟ آیا باید حضرت آقا چیزی بگویند؟ دشمن توپخانه خود را دقیقا متوجه سید مجتبی خامنه‌ای کرده است. صدای آمریکا، بی‌بی سی، من و تو، منافقین و ده‌ها شبکه ماهواره‌ای دیگر خمپاره انداز‌ها و توپخانه‌هایشان ایشان را می‌زنند و ما نظاره گریم؟ آنان آنقدر حرفه‌ای عمل کرده‌اند که برخی‌ها نیز تحت تاثیر قرار گرفته‌اند.
هشدار به دوست‌داران رهبر انقلاب
در این بین نباید از نقش برخی جاهلین و غافلین خودی غافل شد. در تعدادی از سایت‌ها و وبلاگ‌های برخی از ارادتمندان و دوست داران رهبر انقلاب واژه‌هایی در وصف ایشان و سید مجتبی خامنه‌ای آورده شده است که این داستان پردازی‌های قدرت در ایران را ناخواسته تائید می‌کند. استفاده از واژه خلف صالح برای سید مجتبی خامنه‌ای از جمله این واژگان است که متاسفانه در حال رواج و گسترده شدن است. لازم است که ارادتمندان نظام اسلامی و رهبر انقلاب از هرگونه استفاده، ترویج و اشاعه این کلمات و مشابه آن در یادداشت‌ها و مقالاتشان بشدت پرهیز و اجتناب کنند و بدانند که چیزی جز تنور ضد انقلاب با این الفاظ گرم نمی‌شود.

sandiskhor.blog.ir

 نظر دهید »

رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری(ره)

28 دی 1394 توسط ضحی


رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری(ره)
منابع مقاله: نشریه پژوههش 24، اراکی، محسن ؛

نشست «رسالت روحانیت از دیدگاه شهید مطهری» در تاریخ 13/2/86 در مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی برگزار شد. در این نشست، حجت الإسلام و المسلمین محسن اراکی به سخنرانی پرداخت. متن سخنان ایشان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. رسالت روحانیت، از دیدگاه شهید مطهری(رض)، همان رسالت انبیاست. وی به نیکی این رسالت را به دوش کشید. چالش های فرا روی روحانیت معاصر، در این راستا قابل بررسی است. ایشان راهکار برون رفت از آن را به ما نشان می دهد. یک روحانی کامل، به پیروی از پیامبران و امامان معصوم در برابر چالش های فرا روی خویش به کدام شیوه بایست عمل کند؟
استاد شهید، در برابر دو نوع چالش - که اینک نیز تداوم دارد - قهرمان مبارزه بود: در عرصه نظر و در عرصه عمل. عرصه نظر، تحریف اسلام است و عرصه عمل، تحریف جایگاه اسلام و روحانیت در زندگی مردم. امام خمینی(ره) در برابر این چالش ها ایستاد. وی احیاگر اسلام و هویت اسلامی در عصر حاضر بود.
مکتب های التقاطی، در برابر منطق اسلام ناتوان بودند و یارای ایستادگی آشکار در برابر آن را نداشتند؛ بدین رو راه التقاط و تحریف و «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (1) را در پیش گرفتند. پوسته را نگه داشتند و مغز را فرو نهادند. در عرصه عملِ اسلام را از عرصه زندگی بشر جدا می کردند.
پس از پیروزی انقلاب، عصر بازتاب های جریان عظیمی است که به وسیله امام و مکتب او در جهان به وجود آمد. در روزگار شهید مطهری، هنوز این چالش ها بین المللی نبود. ایشان پرچم دار مبارزه علیه تحریف بود و این جریان، جهانی نبود، اما امروز چالش ها بین المللی است. چالشی که امروزه اسلام و روحانیت در ایران، مصر، عربستان، مراکش، پاکستان، افغانستان، خاور دور، خاور نزدیک و … با آن روبروست، در پنج عنوان خلاصه می شود: سه مورد در عرصه فکر و دو مورد در عرصه عمل. چالش های عرصه فکر بدین قرارند:

1. تحریف در بعد فکری

این تحریف، شامل تحریف در محتوا و روش است؛ مثلاً ادعا می کنند دین از سیاست جداست، یا فرهنگ و اقتصاد نسبتی با دین ندارد. ادعا می کنند، دین در حوزه سیاست و اقتصاد و … تنها به بیان کلیات بسنده کرده است. حضرت امام می فرمود: اینکه میگویند دین فقط احکام عبادی است بیایند فقه ما را ببینند که اغلب ابواب آن غیر عبادی است.

نخستین گام برای رویارویی با تحریفات، آشنایی ژرف و فراگیر تفکر ناب اسلامی است، هرگونه کوتاهی در این عرصه ما را ناتوان خواهد کرد.
تحریف در روش مثل اینکه میگویند: فهم متن دینی، ضابطه و قانون ندارد؛ هر کس به هر شیوه و با هر پیشینه و با هر برداشت و با هر طرز تفکر و قرائتی، حق تفسیر متن دینی را دارد و قرائت ها از نظر اعتبار و ارزش منطقی، یکسانند.
همان گونه که اندیشه، منطق دارد، اندیشیدن خارج از روش منطقی، ناصواب است. فهم زبان و مقولات زبانی و گفتارها خارج از منطق زبان، تحریف و خارج از منطق تفاهم است.
کار حوزه ها تحقیق و بحث درباره منطق زبان است؛ مانند بحث الفاظ. باید پاسخ پرسش های نهفته درباره منطق زبان را فراهم کنیم؛ پس منطق زبان وجود دارد و یکی از دستاوردهای مهم حوزوی ماست. علم اصول، در زمینه منطق زبان، دستاوردهای بسیار ارزشمندی دارد که دیگران از آن بی خبراند؛ مانند تحقیقات حوزوی ما درباره مطلق و مقید، عام و خاص، حاکم و محکوم، وارد و مورود، نسبت بین الفاظ و نسبت بین قضایا و…
امروز در عرصه فکری، با روش بایکوت و محاصره و به حاشیه راندن گسترده، با ما می ستیزند. این یعنی جلوگیری از نشر تفکر حوزوی.
در تمام کشورهای اسلامی و جهان سوم، بلکه در تمام جهان، به استثنای چند شهر برجسته، در هیچ جا فکر و اندیشه به میزان تولید آن، در قم نیست. سیستمی را به دنیا تحمیل می کنند که در آن، این اندیشه اجازه حضور نیابد. این جنگ است. در هیچ جای تاریخ بشر، به آن صورت که با کتاب حوزه قم برخورد می شود، با کتابی جنگ نشده است. این مظلومیت اندیشه را باید در دنیا فریاد کنیم که شما نه تنها پیکر فرزندانمان را متلاشی می کنید بلکه با تفکر ما مبارزه می کنید. در نمایشگاه تهران همه نوع کتاب از شیعه و سنی و … هست، اما در جاهای دیگر چنین نیست.

سه ماه قبل نمایشگاهی در سودان برپا شد که بعضی از کتاب فروشی های ایرانی در آن شرکت کردند. در کتاب برخی غرفه ها، در مورد صحابه، سخنانی _چه درست، چه غلط _ گفته شده بود، آن غرفه ها را تعطیل کردند و روزنامه ها نیز اعتراض کردند.
کتاب ما مگر در عربستان سعودی راه پیدا می کند؟ علاوه بر این، در دانشگاه های غرب که مهد تمدن است، با کتب شیعی برخورد خوبی نمی کنند. من به بعضی از آن ها گفتم: چرا وقتی یک دانشجو می خواهد در رابطه با فلسفه اسلامی مثلاً حرکت جوهری از دیدگاه ملاصدرا_ که مطلبی مخصوص ملاصدراست و منابع و فهمش را تنها ما داریم_ رساله بنویسد، به دانشجو میگویید، همراه آن باید چهار رفرنس غربی هم بیاورد وگرنه پایان نامه محسوب نمی شود؟ ما به اربابان غربی_ که ادعای آزادی می کنند_ میگوییم: چرا حاضر نیستید فیلسوف ما را به عنوان فیلسوف معرفی کنید و شخصی ناآشنای با فلسفه اسلامی را به عنوان متفکر اسلامی معرفی می کنید؟
2. پرسش های نو
پرسش های نویی که در برابر حوزه ها مطرح شده نیاز به پاسخ علمی، منطقی، متین و متناسب با نیاز دارد. متفکر حوزوی دو عنصر را باید در این پاسخ ها رعایت کند:
1. عنصر اصالت؛
2. اصالت تجدید(احیاگری، نوآوری و تناسب نیازها(
نظام فکری شهید مطهری بر این اساس استوار بود. ما موظفیم اندیشه ای را که در متون دینی ماست، به تناسب نیاز، قالب ریزی و عرضه کنیم. لذا باید نیازها و ظرفیت ها و پرسش ها و شرایط زمان را بدانیم تا بتوانیم قالب های مناسب برای اندیشه های ناب فراهم کنیم؛ زیرا پاسخ درست، در قالب نادرست، پاسخگو نیست.
3. افزایش انتظارات
پیش از انقلاب، دنیا در برابر یک جریان اجتماعی _ فرهنگی عظیم قرار نگرفته بود. آن موقع انتظارات محدود بود، امروز انتظارات گسترده است. رییس جمهور فرمود: «حوزه ها تلاش کنند نظام اقتصادی ما را درست کنند». آن زمان چنین انتظاری از حوزه نبود. می توان پرسید که چرا ساز و کاری که حوزویان بتوانند در عرصه پاسخگویی حضور یابند فراهم نمی کنید؟ دولت و امکانات و تشکیلات در اختیار شماست. ساز و کار را شما طراحی کنید. عالم حوزوی که نمی تواند بیاید در وزارتخانه و به شما طرح بدهد.
در عرصه فرهنگ، انتقادهای بسیاری داریم. ما معتقدیم بسیاری از بخش های سیاست های فرهنگی با ویژگی های دینی ما منطبق نیست. ساز و کاری فراهم کنید که حوزه پاسخ های آماده خود را بتواند به گوش شما برساند و به برنامه های اجرایی تبدیل کند. ساز و کار بهره مندی از تفکر حوزه، کار حوزه نیست، کار دولت است.
در دنیا نیز انتظارات از حوزه فراوان شده. امروزه مسلمان آمریکایی، اروپایی و … از حوزه انتظار پاسخگویی نظام زندگی مناسب با شرایط و روابط زندگی خویش را دارند. باید خودمان را برای برآورده کردن این انتظارات آماده کنیم.
چالش های ما در عرصه عمل چنین است:
1. فقدان تشکیلات در روحانیت
روحانیت باید تشکیلات داشته باشد. روحانی ای که به آفریقا و چین و … می رود باید رابطه اش با مرکز رهبری روحانیت تعریف شده باشد. ما باید یک شبکه به هم پیوسته مبلغین روحانی داشته باشیم. اینکه یک روحانی بدون پشتیبانی برای تبلیغ به جایی برود و کارش با روحانی دیگری که برای تبلیغ به همان منطقه یا شهر مجاور می رود، هماهنگ نباشد، نادرست است. ما در برابر چالش های مهمی قرار داریم. علیه هویت و موجودیت ما می جنگند. ما چگونه می توانیم در چنین شرایطی بدون انسجام و هماهنگی و تشکیلات و برنامه، وظیفه مان را خوب انجام دهیم.
می خواهیم برای بشر زندگی نویی را طراحی کنیم و همه این را فهمیده اند که جریان از چه قرار است. ما باید به تناسب وظائف روز، تشکیلات خود را سامان بدهیم.
در بعد تشکیلاتی، یکی از خطرناک ترین چالش هایی که ما امروز با آن مواجه ایم این است که در نتیجه عدم انسجام تشکیلاتی نظام روحانیت، در معرض خطر نامرئی نفوذ بیگانه هستیم.
دستگاه های مخابراتی دشمن بنا دارند کاری که در رابطه با مؤسسات طالبان انجام دادند، در برابر مؤسسات روحانی شیعه نیز انجام دهند. ببینید در مؤسسات دینی اهل سنت چه کردند. برادران اهل سنت هوشیار باشند، امروز حوزه های علمیه اهل سنت، تحت تأثیر مستقیم سازمان های جاسوسی آمریکاست. رگه هایی از تشکیلات مرتبط با سازمان های جاسوسی در حوزه های علمیه پاکستان، افغانستان و حتی در سیستان و بلوچستان و … نفوذ کرده و این مجموعه ها را هدایت می کنند و در مسیری که خواست آمریکاست قرار می دهند. همین برنامه برای حوزه های شیعه ما تدارک شده است.
ده سال آینده به تدریج به گروه ها و شبکه هایی به نام روحانی و عمامه به سرهایی که کارمند سازمان سیا هستند برمی خوریم که در بعضی از نقاط دنیا به عنوان روحانی شیعه حضور پیدا می کنند، مرجع معرفی می کنند، نظریات مذهبی تحریف شده به مردم ارائه می دهند، مردم را در مسیری که خواست دستگاه های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل است، قرار می دهند.
مراجع تقلید، مدیریت حوزه علمیه، اساتید، بزرگان صاحب نفوس باید برای این چالش جدید فکری بیندیشند که بتوانیم آن را کنترل کنیم. علامت ها، خصلت ها و نشانه های این جریان نفوذی را بشناسیم، معرفی و جلوگیری کنیم. بعضی از علامات چنین جریان هایی چنین است:

1. به جنگ شیعه و سنی دامن میزند؛
2. می گوید دین از سیاست جداست؛
3. می خواهد ایران از دیگر شیعیان جدا باشد؛
4. اندیشه تعدد قرائات را مطرح می کند.
باید این علامت ها را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم و بایکوت کنیم. و زمینه رشد و حضور این ها را تنگ کنیم. من از روی قطع و یقین این سخنان را میگویم.
2. حذف روحانیت
اگر بتوانند روحانیت را منزوی و الا بدنام می کنند. رابطه مردم با روحانیت و اعتماد آن ها به روحانیت را تضعیف می کنند. این کارها امروز برنامه ریزی شده انجام می گیرد.
پرسش و پاسخ
پرسش: با توجه به قرائت های مختلف از دین و چالش های موجود در صحنه های بین المللی، نقش و سهم حوزه علمیه قم در پاسخ به این چالش ها چقدر است و آیا تولید علم با وضعیت و امکانات موجود مؤثر خواهد بود؟
پاسخ: امروز فرصتی که برای حوزه های علمیه فراهم شده، علیرغم همه محدودیت ها، مانند جنگ و محاصره و …، نسبت به گذشته بی نظیر است. ما می توانیم در دانشگاه های دنیا از طریق اینترنت و رسانه های گروهی حضور پیدا کنیم. به دلیل توجهی که امروز از سوی قشر روشن فکر نسبت به اسلام وجود دارد و نیازی که آن ها احساس می کنند و گوش هایی که در مجامع علمی دنیا به روی سخنان ما باز شده، فرصت ما از هر زمان دیگر، بهتر است. پس علیرغم اینکه دشمنی از هر وقت نسبت به ما بیشتر است اما راه ها نیز بازتر است، به شرطی که از راه ها و ابزارها استفاده کنیم.
پرسش: با توجه به وضعیت فرهنگی جهان اسلام و شناخت حضرت عالی از وضعیت کنونی جهان، چه توصیه ای برای طلاب غیر ایرانی دارید؟
پاسخ: مهم ترین و اولین ابزار ما در همه زمان ها تقوای ماست. توجه به خدا را از یاد نبریم که اصلی ترین مایه ماست.
دانش را فرا بگیریم. خسته شدن در طلب علم، عالی ترین لذتی است که طالب علم باید ببرد. از تمام فرصت خود استفاده کنید. علم اندک اما عمیق، بهتر از علم فراوان سطحی است.
با دنیا، با محل کار و مردمتان آشنا شوید. کتاب های جغرافیا و تاریخ را بخوانید. اوضاع سیاسی کشور خود را دنبال کنید.
سؤالات دینی روز را دنبال کنید که چه مطالبی امروز مطرح می شود؛ تا توانایی شما در پاسخگویی به مسائل روز افزایش یابد.

پرسش: بعضی از بزرگان «عدم جدایی دین از سیاست» را مغایر با دین میدانند. نظر شما چیست؟

پاسخ: نمی دانم مرادتان از این بزرگان چیست؟ کسی که می گوید دین از سیاست جداست، یا دین را نفهمیده یا سیاست را. سیاست یعنی اداره امور مردم. دین هم آمده زندگی مردم را اداره کند. قرآن از زبان پیامبر اکرم می فرماید: «وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمْ».(2(
کسی که مسئولیت امور سیاسی را به عهده می گیرد هم باید سیاست دینی را بشناسد و هم در اجرای آن امین باشد.
پرسش: امروزه در حوزه ها تحریفات زیادی انجام می گیرد و حوزه بیشتر از دانشگاه تأثیر می گیرد تا اینکه دانشگاه از حوزه تأثیر بپذیرد.
پاسخ: اگر منظور از این تأثیرپذیری این است که حوزه، اصالت های فکری خودش را دارد از دست می دهد، خیر، چنین نیست. البته در هر حوزه علمی تأثیر و تأثر وجود دارد. ممکن است بعضی از متفکرین حوزوی سخنی ناصواب بگویند، اما آنچه در حوزه تولید می شود، فکری پابرجا و استوار است. مبانی تفکر حوزوی، ریشه دار و منطقی است. این امر انحرافات را به حداقل می رساند.
پرسش: دیدگاه واقعی و هدف نهایی شهید مطهری در رسالت روحانیت چیست؟
پاسخ: این است که روحانیت بتواند رسالت پیامبران را به دوش گیرند. «العلماء ورثه الانبیاء». رسالت پیامبران تزکیه و تعلیم است. روحانی باید تزکیه و تعلیم متناسب با روز را پیدا کند. پس باید از علم دینی خود بهره بگیریم و معارف کتاب و سنت را بیاموزیم تا بتوانیم تعلیم کنیم. بعد باید زبان و روش تعلیم را بیاموزیم. اولین گام در تزکیة جامعه، تزکیة خویش است. دومین گام این است که ابزارها و راهکارهای تزکیه را به تناسب عصر و محیط و زمینه های موجود، شناسایی کنیم تا بتوانیم موفق باشیم.
پرسش: مهم ترین ابزار روحانیت در نشر اسلام ناب چیست؟
پاسخ: بیان رسا و دلنشین و مؤثر. ما باید بتوانیم علم و اندیشه خود را در قالب خوب بیان کنیم. مهم تر از ابزار، محتواست که باید آن را تحصیل کنیم. منظور از بیان، تنها سخن نیست. هنر هم ابزار است. حوزه علمیه باید مؤسسة فیلم سازی و پخش هنر داشته باشد. مگر می توانیم حوزه علمیه باشیم، اما هنر را بدهیم دیگری تهیه کند؟ یکی از عقب ماندگیهای ما این است که به منبر بسنده کرده ایم. منبر با وجودی که شیوه مهمی است، تنها ابزار نیست.اولی ترین و اصلی ترین وظائف تبلیغی ما، کار در عرصه هنر است. اگر امروز رشته تخصصی فقه و اصول داریم باید فردا تخصص هنر تبلیغی دینی داشته باشیم. به این نمی توان بسنده کرد که آقا فیلم نامه اش را به یک روحانی بدهد، بعد وقتی تبدیل به فیلم می شود، همه اش ضد دین باشد. بدترین بدآموزی های فرهنگی را با امضای روحانی در صدا و سیما به خورد مردم می دهند. شما صد سال در منبر فعالیت داشته باشید با یک فیلم نرگس بر باد می رود. پای این فیلم ها امضای روحانی هست. چرا؟ روح هنرمند باید مشتبه به روح دینی باشد تا بتواند کار هنری را خوب انجام دهد.
پرسش: امروز تفکر حوزه،تفکر تجربه ای است. با این وصف، حوزه ها به تدریج به نهاد تجربه فرهنگ بیگانه تبدیل نمی شود؟
پاسخ: تجربه همیشه خوب است، ولی بحث بر سر این است که شما از تجربه چگونه بهره ببرید. یکی از مهم ترین فنون، قدرت بهره برداری از تجربه هاست. بعضی ها اصلاً قدرت این کار را ندارند. حضرت امیر می فرمایند: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار». در تجربه دقت کردن مهم است؛ حسن استفاده از محصول تجربه هم نیز.
پرسش: آیا حضور مجمع جهانی اهل بیت در کشورهای اسلامی فعال است و علمای کشورهای یادشده با مجمع ارتباط مستقیم دارند؟
پاسخ: در عراق، آیت الله آصفی حضور دارند، در افغانستان هم کارهای زیادی انجام دادیم، اما ارتباط، ضعیف است. و ظرفیت مجمع بیش از این هاست. البته مجمع، دولتی نیست و مردمی است و اهل علم باید کمک کنند. مجمع هم می تواند در خیلی عرصه ها مثل اعزام مبلغین ثابت و دائم و تهیه کتاب و نشریات و حمایت مقطعی از کارهای فرهنگی یاری برساند.
پی نوشتها:
1. نساء، آیه 150.
2. شوری، آیه 15.

 

 نظر دهید »

طلبه باید...

28 دی 1394 توسط ضحی

اولویت اول طلبه
وقتی که یک مروری در قرآن بکنید می‌بینید که یکی از موارد کلیدی برای رشد، و مراعاتی که همه جا به درد انسان بخورد و همه درهای بسته را باز بکند، همه بی قراری‌ها را ببرد و توفیق را زیاد کند، مراعات تقوای الهی است و رعایت حدّ و حدود الهی، این اولویت اول در کار طلبگی ما است و هر چه که بخواهیم، از این مراعات‌ها بدست می‌آید، این‌ها آیات قرآن هستند و رد خور ندارند. اگر در بن بست قرار گرفته‌ایم و راه خروج به سمت بهتر شدن و روشنایی نداریم؛ « ومَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ﴿الطلاق، 2﴾ » راه خروجی، از تقوا حاصل می‌شود. هر بلایی هم که احیاناً بر سر ما می‌آید، از بی توفیقی‌ها، عقب افتادگی‌ها و عدم مراعات ما است، پس هیچ کسی به ما ظلم نمی‌کند، خودمان گاهی کارهای خودمان را مسدود می‌کنیم.اگر راه خروجی می‌خواهیم، این راه : « وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ » با این مراعات، جنبه علمی، ظاهری و باطنی همه را می‌شود مشاهده کرد.
در بخش‌های دیگر هم همین‌طور است، اگر یکی معیّت با حق تعالی را می‌خواهد؛ و می‌خواهد همیشه به یاد خدا باشد، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ‌، محبوبیت الهی را می‌خواهد یعنی می‌خواهد نزد خدا محبوب باشد، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِين، منتها حالا یک وقت یک نفر می‌گوید، آقا این که شما می‌گویید «متقین» خیلی خوب، ولی ما الآن در اجرا چه کار باید کنیم؟ در اجرا هم خداوند به کسی ظلم نکرده و نمی‌کند. احوال هر کس را خداوند می‌داند و خودش عالم را این جور قرار داده، عالم متنوع است. مردم در رده های مختلفی هستند، این طبیعت کار است و (خداوند) تقوایی که انبیا و اولیا مراعات می‌کردند را از ما نمی‌خواهد، از ما می خواهد حد و حدودهای خودمان را مراعات کنیم؛ آنچه را که می‌دانیم باید انجام بدهیم، انجام بدهیم و آنچه را که می‌دانیم باید انجام ندهیم، انجام ندهیم. خدا این را از ما می‌خواهد. ولی تقوا ذو مراتب است.

 

 نظر دهید »

زندگی نامه آیت الله جوادی آملی

28 دی 1394 توسط ضحی

زندگينامه حضرت‌ ‌آيت الله عبدالله جوادي آملي

حضرت آيت الله عبدالله جوادي آملي

تولد و دوران‌ كودكي‌

آية‌ الله عبدالله جوادي‌ آملي‌، در سال‌ 1312 هجري‌ شمسي‌ در آمل‌ به‌ دنيا آمد. پدر و جدش‌، ميرزا ابوالحسن‌ و ملا فتح‌ الله از مبلغين‌ اسلام‌ وارادتمندان‌ به‌ آستان‌ ولايت‌ بوده‌اند. از ويژگيهاي‌ جدّي‌ وي‌ اين‌ بوده‌ كه‌ در منابر خود به‌ ذكر احكام‌ و مناقب‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌ السلام‌) مي‌پرداخته‌ و ظاهراً علاقة‌ وافري‌ به‌ علم‌ كلام‌ داشته‌ است‌. فرزنداني‌ كه‌ خدا به‌ پدر استاد عطا مي‌كرده‌ است‌، معمولاً بر اثر ضعف‌ امكانات‌ بهداشتي‌ پزشكي‌ يا به‌ علل‌ و عوامل‌ ديگر زنده‌ نمي‌ماندند. پيش‌ از تولّد استاد، يكي‌ از بستگان‌ در عالم‌ رؤيا مي‌بيند كه‌ شخصي‌ عصايي‌ به‌ دست‌ پدر استاد مي‌دهد و او آن‌ را به‌ دست‌ گرفت‌. اين‌ رؤيا را چنين‌ تعبير كردند كه‌ خداوند به‌ ميرزا ابوالحسن‌، پسري‌ عطا خواهد كرد كه‌ زنده‌ مي‌ماند و عصاي‌ دست‌ پدر خواهد شد. از اين‌ رو، پدر و مادر نذر كردند اگر خدا به‌ آنها پسري‌ داد، او را به‌ مشهد امام‌ رضا (ع‌) ببرند؛ و اين‌ گونه‌، استاد جوادي‌ آملي‌ متولّد شد.
فشار دوران‌ پهلوي‌ و مشكلات‌ پدر و جدّ استاد در مسائل‌ مادي‌ و سياسي‌، باعث‌ نشد كه‌ از علاقة‌ اين‌ خانواده‌ به‌ روحانيّت‌ شيعه‌ كاسته‌ شود و همانا، آرزوي‌ آنان‌، تحصيل‌ فرزند خود در حوزه‌هاي‌ علميه‌ بود.

دوران‌ تحصيل‌

آية‌ الله جوادي‌ آملي‌ پس‌ از به‌ پايان‌ رساندن‌ سال‌ ششم‌ ابتدايي‌، در سال‌ 1325 يا 1326، با پيشنهاد پدر و علاقة‌ وافر، وارد حوزه‌ علميه‌ آمل‌ شد و تا سال‌ 1329 در آن‌ شهر، به‌ تحصيل‌ پرداخت‌ و بخشي‌ از دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پايان‌ برد. پس‌ از آن‌ با تشويق‌ استاد خود، مرحوم‌ آقا شيخ‌ شعباني‌ نوري‌، عازم‌ حوزه‌ علميه‌ مشهد مقدس‌ شد. در بدو ورود به‌ حوزه‌ علميه‌ مشهد، در يكي‌ از مدارس‌ به‌ برخي‌ از طلاب‌ برخورد كه‌ در كسوت‌ روحانيت‌ بودند، ولي‌ نسبت‌ به‌ علماي‌ بزرگ‌ مشهد در آن‌ روزگار، تكريمي‌ نداشتند و تعابيرشان‌ دربارة‌ علما همراه‌ با تندي‌ و طعن‌ بود! اين‌ خاطره‌ چنان‌ براي‌ استاد تلخ‌ بود كه‌ حاضر نشد در چنين‌ حوزه‌اي‌ بماند و درس‌ بخواند. از اين‌ رو مشهد را ترك‌ گفت‌ و به‌ همراه‌ پدر، رهسپار تهران‌ شد تا در آن‌ حوزة‌ عظيم‌ در آن‌ روزگار و در محضر بزرگاني‌ همچون‌ آية‌ حاج‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌، به‌ تحصيل‌ بپردازد. مرحوم‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌ نيز پدر استاد را مي‌شناخت‌ و طي‌ نامه‌اي‌ به‌ مرحوم‌ حاج‌ محمدباقر آشتياني‌، متصدي‌ مدرسه‌ مروي‌، كه‌ از بهترين‌ مدارس‌ آن‌ روز بود، خواستار پذيرش‌ استاد جوادي‌ شد.
با ورود به‌ مدرسه‌ مروي‌ و قبولي‌ در آزمون‌ ورودي‌ آن‌، استاد به‌ خواندن‌ رسائل‌ و مكاسب‌ اشتغال‌ يافتند. پس‌ از آن‌ به‌ فراگيري‌ كفاية‌ الاصول‌ پرداخت‌ و سپس‌ در دروس‌ خارج‌ استادان‌ بنام‌ حوزه‌ علميه‌ تهران‌ شركت‌ جست‌ و همزمان‌، به‌ فراگيري‌ علوم‌ عقلي‌ نيز پرداخت‌. پس‌ از حدود 5 سال‌ تحصيل‌ در تهران‌ و با كسب‌ اجازه‌ از محضر مرحوم‌ آية‌ الله حاج‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌، در سال‌ تحصيلي‌ 35 ـ 1334 به‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ آمد تا از محضر علماي‌ آن‌ ديار نيز بهره‌هاي‌ فراواني‌ برگيرد. از آن‌ سال‌، تا كنون‌ وي‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌ حضور دارد و ضمن‌ بهره‌مندي‌ از محضر علماي‌ بزرگ‌ اين‌ حوزة‌ مباركه‌، خود سر منشأ خيرات‌ و بركات‌ كثيري‌ براي‌ آن‌ بوده‌ است‌.

استادان‌ و دوستان‌
استاد جوادي‌ آملي‌، در دوران‌ تحصيلي‌ خود، با استادان‌ بنامي‌، انس‌ داشته‌ است‌. پدر او معتقد بود كه‌ درس‌ حوزوي‌ را بايد پيش‌ انسان‌ بزرگواري‌ كه‌ خود تزكيه‌ شده‌ باشد، آغاز كرد. بدين‌ منظور، فرزند خود را براي‌ تحصيل‌، نزد آية‌الله فرسيو (ره‌) كه‌ از دانشمندان‌ و علماي‌ بزرگ‌ آمل‌ بود، برد و او در آغازين‌ روز درس‌، جمله‌ «اول‌ العلم‌ معرفة‌ الجبار» را چنان‌ معنا كرد كه‌ استاد خود را هنوز مرهون‌ آن‌ سروش‌ غيبي‌ مي‌داند.
آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، دروس‌ ادبيّات‌ را نزد پدرش‌ و حجج‌ اسلام‌، عبدالله اشراقي‌ شيخ‌ احمدي‌ اعتمادي‌ و برخي‌ ديگر خواند و بخش‌ مهمّ شرح‌ لمعه‌ را نزد مرحوم‌ آية‌ الله شيخ‌ عزيزالله طبرسي‌ فرا گرفت‌. بخش‌ اوامر قوانين‌ را در محضر آية‌ الله ضياي‌ آملي‌ و بقيه‌ را از مرحوم‌ آية‌ الله محمد غروي‌ آموخت‌ در روزهاي‌ تعطيل‌ هم‌ امالي‌ شيخ‌ صدوق‌ را در محضر آية‌ الله ضياء الدين‌ آملي‌ مي‌خواند.
با ورود به‌ تهران‌، به‌ مدرسة‌ علميه‌ مروي‌ رفت‌ و دروس‌ سطح‌ را در آنجا به‌ پايان‌ برد. از ويژگيهاي‌ مدرسه‌ مروي‌ اين‌ بود كه‌ طلاب‌ آن‌ مي‌بايست‌ در كنار فراگيري‌ علوم‌، قرآن‌ را نيز تلاوت‌ كنند و سالي‌ دوبار براي‌ بازديد كتابها جلساتي‌ تشكيل‌ مي‌شد. انس‌ با كتابخانة‌ نيز نصيب‌ طلاب‌ علوم‌ مي‌شد و توفيق‌ بود تا محصلان‌ با كتابهاي‌ خطي‌ و چاپي‌ آشنا شوند. استاد جوادي‌ آملي‌، دروس‌ رسائل‌ و مكاسب‌ را در محضر آية‌ الله سيد عباس‌ فشاركي‌، آقاي‌ شيخ‌ اسماعيل‌ جاپلقي‌ و آقا شيخ‌ محمد رضا محقق‌ خواند. در بخش‌ فلسفه‌ نيز، شرح‌ منظومه‌، طبيعيات‌، اشارات‌ و بخشي‌ از اسفار را نزد حاج‌ شيخ‌ ابوالحسن‌ شعراني‌ و مقداري‌ از شرح‌ منظومه‌ و شرح‌ اشارات‌ و بخشي‌ از اسفار را خدمت‌ آية‌ الله حاج‌ ميرزا مهدي‌ محي‌ الدّين‌ الهي‌ قمشه‌اي‌ كه‌ عارفي‌ بي‌ نظير و صاحبدلي‌ بي‌ بديل‌ بود فراگرفت‌. براي‌ آموختن‌ شرح‌ فصوص‌ ابي‌ عربي‌ (شرح‌ قيصري‌ بر فصوص‌) به‌ محضر آية‌ الله محمد حسين‌ فاضل‌ توني‌ رفت‌ و دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ را نزد مرحوم‌ شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌ آموخت‌، ضمن‌ اينكه‌ در علوم‌ معقول‌ نيز از ايشان‌ بهره‌هاي‌ فراوان‌ مي‌برد.
با هجرت‌ به‌ قم‌، در سال‌ تحصيلي‌ 35 ـ 1334 در درس‌ بزرگان‌ قم‌، از جمله‌ آية‌ الله العظمي‌ بروجردي‌(ره‌) حضرت‌ امام‌ خميني‌ (ره‌)، علامه‌ سيد محمد حسين‌ طباطبايي‌(ره‌)، آية‌ الله محقق‌ داماد (ره‌) و آية‌الله ميرزا هاشم‌ آملي‌ (ره‌) حاضر شد. وي‌، ويژگي‌ بارز درس‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) را پرورش‌ روح‌ دقت‌ و آزادگي‌ علمي‌ مي‌داند و بر حكيمانه‌ بودن‌ ديدگاههاي‌ امام‌ در دروس‌ حوزوي‌ تأكيد مي‌نمايد.
استاد جوادي‌ آملي‌، در حدود 25 سال‌ از محضر علامه‌ طباطبايي‌، در علوم‌ نقلي‌ و عقلي‌ بهره‌ بود و در خلوت‌ و جلوت‌، انيس‌ اين‌ مفسر بزرگ‌ قرآن‌ كريم‌ بود. از اين‌ رو خاطرات‌ بسياري‌ از ايشان‌، در سينه‌ دارد كه‌ در بسياري‌ از مصاحبه‌ها و نوشته‌ها، آن‌ را بيان‌ داشته‌ است‌.
از دوستان‌ آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، مي‌توان‌ از آية‌الله شهيد مطهري‌، مرحوم‌ حاج‌ آقا مصطفي‌ خميني‌ و امام‌ موسي‌ صدر نام‌ برد. او در سال‌ 1332 در تهران‌، با شهيد مطهري‌ آشنا شد كه‌ اين‌ دوستي‌ تا زمان‌ شهادت‌ ايشان‌ ادامه‌ داشت‌.
فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌
آية‌ الله عبدالله جوادي‌ آملي‌، در طول‌ عمر شريف‌ خود، تا كنون‌ خدمات‌ علمي‌ و فرهنگي‌ شايان‌ توجهي‌ را به‌ انجام‌ رسانده‌ است‌. وي‌ از سالهاي‌ نخستين‌ تحصيل‌ به‌ تدريس‌ در تربيت‌ طلاب‌ مبتدي‌ مي‌پرداخته‌ است‌ و تا كنون‌، شاگردان‌ بسيار مفيدي‌ را به‌ عالم‌ اسلام‌ تقديم‌ داشته‌ است‌. استاد، همواره‌ بر تهذيب‌ نفس‌ در كنار تحصيل‌ پاي‌ مي‌فشرده‌ و همواره‌ شاگردان‌ خود را به‌ اخلاص‌ در تبليغ‌ معارف‌ وحياني‌ و انس‌ هماره‌ با قرآن‌ و روايات‌ سفارش‌ مي‌نموده‌ است‌.
از خدمات‌ مهم‌ فرهنگي‌ استاد جوادي‌ آملي‌، تأسيس‌ مؤسسه‌ تحقيقاتي‌ و نشر اسراء در سال‌ 1372 است‌. مؤسسه‌ اسراء به‌ منظور پژوهش‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ علوم‌ اسلامي‌ و پاسخ‌ گويي‌ به‌ شبهات‌ موجود در اسلام‌ تأسيس‌ شده‌ است‌ و تا كنون‌ خدمات‌ شايان‌ توجهي‌ را تقديم‌ داشته‌ است‌.

آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، تاكنون‌ كتابهاي‌ بسياري‌ را در زمينه‌هاي‌ گوناگون‌، از جمله‌ تفسير، فلسفه‌، كلام‌، فقه‌ و اصول‌ نگاشته‌ است‌ كه‌ به‌ برخي‌ از آنها اشاره‌ مي‌رود:
1ـ تسنيم‌، تفسير قرآن‌ كريم‌ (تا كنون‌ 4 جلد؛)
2ـ تفسير موضوعي‌ قرآن‌ كريم‌ (در 15 جلد؛)
3ـ رحيق‌ مختوم‌ (2 جلد؛)
4ـ ولايت‌ فقيه‌؛
5ـ عصارة‌ خلقت‌، دربارة‌ امام‌ زمان‌ (عج‌)؛
6ـ عيد ولايت‌؛
7ـ ولايت‌ در قرآن‌؛
8ـ ولايت‌ علوي‌؛
9ـ تجلّي‌ ولايت‌؛
10ـ حكمت‌ علوي‌؛
11ـ ظهور ولايت‌؛
12ـ دنياشناسي‌ و دنياگرايي‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
13ـ علي‌ (ع‌) مظهر اسماي‌ حسناي‌ الهي‌؛
14ـ وحدت‌ جوامع‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
15ـ حيات‌ عارفانة‌ امام‌ علي‌ (ع‌) ؛
16ـ انتظار بشر از دين‌؛
17ـ بنيان‌ مرصوص‌ امام‌ خميني‌ (ره‌)؛
8ـ شريعت‌ در آينه‌ معرفت‌؛
19ـ زن‌ در آينه‌ جلال‌ و جمال‌؛
20ـ حماسه‌ و عرفان‌؛
21ـ صهباي‌ حج‌؛
22ـ فلسفة‌ حقوق‌ بشر؛
23ـ تبيين‌ براهين‌ اثبات‌ خدا؛
24ـ حكمت‌ نظري‌ و عمل‌ در نهج‌ البلاغه‌؛
25ـ مراثي‌ اهل‌ بيت‌؛
26ـ حكمت‌ و عبادات‌؛
27ـ گنجور عشق‌؛
28ـ كتاب‌ الخُمس‌؛
29ـ اسرار الصلوة‌؛
30ـ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا (ع‌) و القرآن‌ كريم‌؛
31ـ علي‌ بن‌ موسي‌ الرضا و الفلسفة‌ الالهيّة‌؛
32ـ كتاب‌ الحجّ؛
بسياري‌ از كتب‌ استاد نيز تا كنون‌ منتشر نشده‌ و مؤسسه‌ اسراء سرگرم‌ تدوين‌ و چاپ‌ آن‌ است‌.

فعاليتهاي‌ سياسي‌
استاد جوادي‌ آملي‌ كه‌ از ياران‌ صديق‌ و از شاگردان‌ مبرّز امام‌ خميني‌ (ره‌) بود، در جبهه‌هاي‌ سياسي‌ نيز هماره‌ پيرو پير و مراد خود بود و در سالهاي‌ مبارزه‌ بر ضد رژيم‌ شاه‌ از هيچ‌ كوششي‌ دريغ‌ نمي‌ورزيد. وي‌ از سال‌ 1342 همراه‌ امام‌ بود و در طول‌ اين‌ دوران‌، بارها مورد دستگيري‌ و بازجويي‌ ساواك‌ قرار گرفت‌.
بخشي‌ از اين‌ مبارزات‌، همكاري‌ در مبارزات‌ مردم‌ آمل‌، سخنراني‌، افشاگري‌ و تنظيم‌ اطلاعيه‌ها و بيانيه‌ها بود.
با شكل‌گيري‌ مبارزات‌ و تظاهرات‌ در همه‌ جاي‌ ايران‌، مردم‌ آمل‌ نيز با ارشادها و راهنماييهاي‌ آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، به‌ صفوف‌ مبارزان‌ پيوستند و رژيم‌ پهلوي‌ را با شكست‌ رو به‌ رو ساختند.
پس‌ از پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ نيز، آية‌ الله جوادي‌ در مسؤوليتهاي‌ گوناگوني‌ به‌ انجام‌ وظيفه‌ پرداخت‌. در سالهاي‌ آغازين‌ انقلاب‌، با حكم‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) به‌ رياست‌ دادگاه‌ انقلاب‌ و حاكميت‌ شرع‌ منصوب‌ شد و همچنين‌ عضو شوراي‌ عالي‌ قضايي‌ بود. از ديگر فعاليتهاي‌ ايشان‌ در آن‌ دوره‌، تدوين‌ لايحة‌ قصاص‌ بود كه‌ همواره‌ مورد نفرت‌ دشمنان‌ انقلاب‌ و ملي‌ گراها بود.
استاد جوادي‌ آملي‌، سفرهاي‌ گوناگوني‌ به‌ كشورهاي‌ مختلف‌ جهان‌، با انگيزه‌هاي‌ تبليغي‌ و سياسي‌ انجام‌ داده‌ است‌. يكي‌ از مهمترين‌ سفرهاي‌ وي‌ سفر به‌ شوروي‌ سابق‌ براي‌ تسليم‌ پيام‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) به‌ گورباچف‌، رهبر وقت‌ اتحاد جماهير شوروي‌ بود كه‌ از ديد صاحب‌ نظران‌ جهاني‌، پديده‌اي‌ بسيار مهم‌ تلقي‌ مي‌شد. از ديگر سفرهاي‌ مهم‌ وي‌، سفر به‌ نيويورك‌ و شركت‌ در نشست‌ اديان‌ و ابلاغ‌ پيام‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ بود كه‌ معظم‌ له‌ با صلابت‌ تمام‌، پيام‌ رهبر ايران‌ را در آن‌ قرائت‌ كردند.
از ديگر مسؤوليتهاي‌ وي‌، عضويت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ قانون‌ اساسي‌ و نيز عضويت‌ در مجلس‌ خبرگان‌ رهبري‌ در دوره‌هاي‌ اوّل‌ و دوّم‌ بود. وي‌ همچنين‌ از اعضاي‌ جامعه‌ مدرسين‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌، پيش‌ و پس‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌ و نيز هم‌ اكنون‌، امامت‌ نماز جمعه‌ شهر مقدس‌ قم‌ را بر عهده‌ دارد. آية‌ الله جوادي‌ آملي‌، هم‌ اكنون‌ در حوزه‌ علميه‌ قم‌ به‌ تربيت‌ طلاب‌ مي‌پردازد.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مصیر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس